اصالت مهدويت

مشخصات كتاب

سرشناسه : صافی گلپایگانی، لطف الله 1297 -

عنوان و نام پديدآور : اصالت مهدویت/ لطف الله صافی گلپایگانی.

مشخصات نشر : قم: مسجد مقدس جمکران 1390.

مشخصات ظاهری : 96 ص.

فروست : سلسله مباحث امامت و مهدویت؛ 7.

شابک : 10000 ریال 978-964-973-301-2 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم 255ق -

موضوع : مهدویت

شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم)

رده بندی کنگره : BP224/4/ص2الف6 1390

رده بندی دیویی : 297/462

شماره کتابشناسی ملی : 2194732

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

اصالت مهدویت

لطف الله صافی گلپایگانی

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

تصویر

ص: 5

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم

نحمدك اللهم يامن مننت علي عبادك برسلك و انبيائك، و اكرمتهم بخلفائك و اوليائك و نصلي و نسلم علي امين وحيك و خاتم من بعثته الي خلقك سيدنا ابي القاسم محمد و آله الطاهرين لا سيما الامام المنتظر والولي الثاني عشر و العدل المشتهر مولينا الحجة بن الحسن المهدي ارواحنا فداه اللهم صل عليه و املاء به الارض عدلا و قسطا واجعلنا من انصاره و مقويه سلطانه.

قال رسول الله صلي الله عليه و آله:

«لولم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلك اليوم حتي ياتي رجل من عترتي اسمه اسمي يملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا.»(1)

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:

«اگر باقي نماند از دنيا مگر يك روز هر آينه خدا طولاني فرمايد اين روز را تا بيايد مردي از عترت من كه اسم او اسم من پر مي كند زمين را از قسط و عدل(2) چنانكه پر شده باشد از ظلم و جور».

ص: 6


1- منتخب الاثر و کتابی دیگر.
2- راجع به مفهوم قسط و عدل به كتاب عقيده نجات بخش و رساله مفهوم وابستگي جهان بودجود امام عليه السلام مراجعه شود.

نور اميد

نور اميد همواره درون جان بشر را روشن داشته و او را در برابر حوادث ناگوار پايدار مي سازد، و از گردنه ها و فراز و نشيب هاي گوناگون گذارنده گام به گام در مراحل ترقي و تكامل سير مي دهد.

اگر اميد نبود بشر هيچ قدمي را برنمي داشت و هيچ رنج و زحمتي را متحمل نمي گشت، و به حل اينهمه مشكلات، و بازكردن اينهمه گره ها و كشف خواص ماده موفق نمي شد هرچه هست از كشاورزي و توليد و صنعت و هنر و علم و مظاهر گوناگون و نتايج روزافزون فعاليت و تلاش بشر از بركت نور اميد است كه خواست خدا و سنت الله اين نور را هميشه در باطن وجود انسان روشن داشته و جز معدودي همگان شكستها و ناكاميها را با آن قابل جبران مي دانند و ناراحتي و سستي را با آن از خود دور ميسازند.

اين نور در هنگامه هائي كه تاريكي ها وجود فرد يا جامعه را فرامي گيرد، و امواج ابتلا آنها را احاطه مينمايد و موانع موفقيتها مانند كوه ها بر سر راه خودنمائي مي كنند ناگهان با يك درخش پرتوافكن شده از شكست روحي او را نجات مي بخشد و همتها را بيدار، و عزمها را استوار و مشتها را محكم و تصميمها را قاطع مي سازد.

ص: 7

عقيده به مهدويت، و انتظار ظهور موعود آخر الزمان علاوه بر آنكه عقيده به يك واقعيت، و عقيده به وعده حتمي و تخلف ناپذير الهي است همين نور اميد و آينده نگري را موكد مي سازد و از بركاتش اين است كه منتظران را در راه ياري حق و ياري دين خدا و امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با ظلم و زور و تسليم نشدن در برابر باطل قوت مي بخشد و جبهه اسلام را در مقابل كفر چنان مي سازد كه نوميدي از فتح و پيروزي در آن مفهومي نداشته باشد غرب زدگي يا شرق زدگي وقتي چيره مي شوند كه ما از خودمان و از مكتبمان مايوس شده باشيم و اصالتها و سرمايه هائي را كه داريم كارساز ندانيم.

آنانكه عليه عقيده مهدويت تبليغات و سم پاشي مي نمايند مي خواهند اين موضع و سنگر را از مسلمانان بگيرند تا به آساني مقلد بيگانگان و پذيراي عادات و تلقينات سوء آنان شوند.

تا جامعه اي خود را نبازد و از خودش و مكتبش نااميد نشود وابستگي فكري به بيگانگان پيدا نخواهد كرد، و اگر هم تحت سلطه سياسي و نظامي آنها واقع شد مي كوشد تا زنجيرهاي سلطه بيگانه را پاره كند اما اگر احساس حقارت كرد اگر انديشه اش و ايمانش شكست خورد، و اگر مكتب و راه ديگران را قوي تر و سازنده تر از راه و مكتب خود شناخت، و آنها را بعنوان الگو انتخاب كرد و ترقي را به تقليد از آنها گمان نمود خود را و ايدئولوژيهاي مكتبي خود را فراموش خواهد كرد.

عقيده انتظار در معناي عامش كه فراگير تمام مسلمين است و در

ص: 8

معناي خاصش كه شيعه به آن معتقد است اين حالات و خودباختگي ها را نفي مي كند و مسلمانان را بر بازگشت به اسلام و تمسك به وحدت اسلامي و ريشه كن كردن نفوذ بيگانه و تنفر از كفر و الحاد دعوت مينمايد. مسلمان اگرچه به ظاهر خلع سلاح شده و قواي مادي خود را نسبت به دشمن ضعيف تر ببيند هرگز احساس حقارت نمي نمايد و ميدان جهاد و تلاش را ترك نمي كند و خود را مافوق كفار مي داند كه:

«العزه لله و لرسوله و للمومنين»(1)

به سرمايه هاي ايماني و اسلامي خود و به وعده هاي الهي اتكاء دارد، و مرعوب و سست نمي شود كه:

«ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مومنين» (2)

آن غرب زدگاني كه حاضر نبودند در كارسازي اسلام بينديشند و تسلط غرب را بر سرزمينهاي اسلامي امري غيرقابل رد مي دانستند و آن چپ گراياني كه نيم قرن است با عرضه احزاب و برنامه هائي كه از مكتب ماركس و لنين تغذيه مينمايند ميخواستند در زير پوشش مبارزه با امپرياليزم راه تسلط نفوذ شوروي را صاف و هموار نمايند.

ص: 9


1- سوره منافقون، آیه 8 .
2- سوره آل عمران، آیه 139 .

اكنون كه مي بينند اسلام چنين انقلابي را كه معجزه بزرگ قرن به شمار رفت بوجود آورد اگر انصاف داشته و خود را به بيگانه نفروخته باشند مي فهمند كه اسلام پس از چهارده قرن چه قدرت عظيم و بيمانندي است پس از اينكه تمام مكتبها و گروه ها از ساقط كردن رژيم استعماري و آمريكائي شاه مخلوع عاجز شدند و حتي شوروي از اينكه بتواند با ياري و پشتيباني از چپ گرايان و وابستگان خود شاه خائن را ساقط سازد مايوس گرديده و از در تملق و سازش با او وارد شده بود تا بلكه از آنچه آمريكا و ديگر دول غربي از ايران به غارت ميبرند سهمي هم به آنها بدهد.

اين اسلام بود كه اين رژيم نيرومند را ساقط و استعمار را به نوعي كه در حساب حساب گرهاي ماهر سياست نمي آمد طرد و رسوا ساخت. اعتقاد به مكتب امامت و مهدويت و نيابت عامه فقهاء از حضرت مهدي عليه السلام يگانه الهام بخش امت مسلمان ايران بود كه اين مشت محكم را بر دهان ياوه گويان و دشمنان اسلام، و مبلغمان مكتب هاي الحاد و ماركس پرستان و مزدوران سرمايه داران صهيونيسم آمريكا زد.

الهام از اين مكتب مهدويت بود كه مسلمانان انقلابي ما را آماده شهادت كرد كه ده ها هزار شهيد جانباز خون خود را در راه نجات اسلام نثار نموده و اسلام را به اين فتح بزرگ نايل نمودند بديهي است اين انقلاب به پاسداري افراد مومن و متعهد نيازمند است و اكنون كه صداي دعوت اسلام از اين مرز و بوم بلند شده است مسئوليت همه بيشتر از پيش است جهانيان همه رفتار ما و سازماندهي ما را زير نظر گرفته و مي خواهند از نو اسلام را از نظام جديدي كه در ايران برقرار مي شود بشناسند اگر ما نتوانيم اين انقلاب را به ثمر اسلامي كامل برسانيم و ويژگيهاي ممتاز اسلام را

ص: 10

كه اسلام به آن معرف شده به دنيا نشان بدهيم و كفران نعمتي را كه به آن سربلند شده ايم بنمائيم و باز هم وابستگي يا خودكامگي نشان بدهيم به اسلام خيانت كرده و بسياري را از اسلام مايوس خواهم نمود.

اگر خداي نخواسته در اثر غفلت انقلابي هاي مسلمان ديگران بخواهند ما را در عين حالي كه از استعمار غرب فاصله مي گيريم و بايد هم فاصله بگيريم به سوي شرق ببرند و به آنجا وابسته نمايند يا مكتبهائي را كه در اصل و بنيان از اقتصاد غير اسلامي مايه مي گيرد ترويج كنند همه خيانت به اسلام است و به نظر من انحراف از اسلام و برنامه هاي آن در اين موقعيتي كه دنيا هم انقلاب ايران را اسلامي شناخته و منتظر پياده شدن اسلام در اين كشور مي باشند از همكاري با ساواك شاه و سيا در دوره گذشته اگر بدتر نباشد كمتر نيست مسئوليت فوق العاده زياد است و خدا و پيغمبر و امام زمان و ارواح اولياء اسلام و شهداء راه حق و مسلمانان جهان و مردم آزاد دنيا همه از ما انتظار دارند تا چگونه ما امتحان بدهيم و چگونه در اين مقطع زماني به تعهداتي كه داريم وفادار بمانيم و پرچم اسلام را به اهتزاز درآوريم.

اكنون هم همه اميدها به افراد مومن و مخلص است كه غير از عظمت اسلام و اجراء احكام اسلام هدفي ندارند به آنانكه شهيداني را كه در راه خدا داده اند با مقام و منصب و هيچ اعتباري معاوضه نمي كنند به آنها كه در برابر زحمات و تلاشها راه پيمائيها تعطيل كسب و كار و بازار به زندان افتادنها، ناراحتيها و بي خوابيها از كسي اجر و مزدي نمي خواهند به آن كشاورزان و كارگران عزيزي كه فقط شور

ص: 11

اسلام و عشق به پياده شدن احكام قرآن آنها را به اعتصابات و تظاهرات و تحمل صدمات و مكروميتها برانگيخت و بالاخره به آنهائي كه از صميم جان يار و وفادار و پشتيبان اسلام هستند، و همه چيز را در چهار چوب احكام اسلام مي خواهند و فريب آنان را كه مي خواهند به نام دلسوزي براي كشاورز و كارگر راه امت مسلمان را عوض كنند و خود را به مقامات و مناصبي برسانند نخورند اميد ما به آن افراد آگاهي است كه مي خواهند براي به ثمر رساندن اين انقلاب همگان را در آن جذب و به آن اميدوار سازند و با گروه بندي ها و اختصاص الفاظ مجاهد و مبارز به خود و گروهشان جامعه و امت اسلام را تجزيه نمي نمايند به آنها كه با اينكه در راه انقلاب شهيدها داده اند و در برابر مقام و منصبي نمي طلبند و اسم و آوازه اي نمي جويند.

انقلاب اسلامي به اين افراد و به اخلاص آنها مديون است، و اكنون هم افرادي با چنين خلوص نيت مي توانند با الهام از تعاليم اسلام و پيروي از رهنمودهاي روحانيت اين انقلاب را در هويت اسلاميش حفظ نمايند، و نگذارند با تز اسلام منهاي روحانيت كه خطرناكترين تزهاي ضد اسلامي است و جز اسلام منهاي اسلام مفهوم ندارد اسلام را بكوبند و زمينه ي بازگشت استعمار آمريكا يا تسلط مسكو را فراهم سازند.

اصالت مهدويت

در رابطه با مطالب بالا و نقش سازنده عقيده به مهدويت در پاسداري از ايدئولوژيهاي اسلام و به وجود آوردن انقلاب اسلامي ايران در كتاب حاضر اصالتهاي اين عقيده از ده جهت به شرح زير بررسي مي شود:

ص: 12

1- اصالت مهدويت از جهت معقول بودن امكان آن.

2- اصالت مهدويت از جهت اتكاء بر مباني معقول و منطقي.

3- اصالت مهدويت از جهت موافقت با فطرت و نواميس عالم خلقت.

4- اصالت مهدويت از جهت قبول و ابتناء آن بر بشارت پيامبران و اديان آسماني.

5- اصالت مهدويت از جهت ابتناء آن بر آيات قرآن كريم.

6- اصالت مهدويت از جهت ابتناء بر احاديث معتبر و متواتر.

7- اصالت مهدويت از جهت اتفاق مسلمانان و اجماع شيعه و اهل سنت.

8- اصالت مهدويت از جهت معجزات و كرامات.

9- اصالت مهدويت از جهت ابتناء آن بر توحيد و يكتاپرستي.

10- اصالت مهدويت از جهت نقش آن در عمل و برقراري عدالت و به ثمر رساندن انقلاب اسلامی.

ص: 13

اصالت مهدويت از جهت معقول بودن امكان آن

بديهي است آنچه در بررسي و شناخت يك فكر اصل و آغاز كار است معقول بودن و خردپسند بودن آن است به اين معني كه عقل امكان آن را بپذيرد و نتواند آن را به طور جزم انكار كند و قبول امكان آن را غير عقلائي بداند در تمام مسائل علمي و غير علمي اين قانون جريان دارد كه اول بايد امكان آن پذيرفته شود و احتمال واقعيت داشتن يا واقعيت يافتن آن در نظر عقل مردود نباشد.

مثلا اگر بخواهيم وقوع اجتماع نقيضين و اجتماع ضدين يا ارتفاع نقيضين يا پيش بودن وجود چيزي را بر خودش بررسي كنيم بايد نخست امكان اين مسائل را پذيرفته و الا اگر امكان آن را معقول نشناسيم سخن از وقوع يا عدم وقوع آن به ميان آوردن غلط و سفاهت است و بالاخره بر اين اساس است كه فرضيه هاي علمي مختلف در چگونگي پيدايش جهان، پيدايش زمين،پيدايش حيات پايان جهان تحولات كيهاني و صدها مسئله ديگر قابل بحث و بررسي معقول مي شود. و پس از اينكه اين اصل در هر مسئله اي جاري شد

ص: 14

و امكان آن را عقل قبول كرد و احتمال آن را رد ننمود اثبات آن اگرچه وقوعش محسوس نباشد از راه وحي و اخبار انبياء بلكه خبر اشخاص موثق و افرادي كه داعي به دروغ گفتن ندارند عقلائي و صحيح مي باشد.

لذا به نقل ديگران به وجود بسياري از موجودات كوچك و بزرگ و حوادث جوي و گذشته و آينده اكتفا مي شود، و به اخبار انبياء از وجود ملائكه و عالم غيب و بهشت و جهنم و امور ديگر اعتماد و اطمينان و يقين حاصل مي گردد و اين روش كاملا عقلائي و منطقي است و تخلف از آن خلاف عقل است.

اصالت عقيده به مهدويت از اين جهت محتاج به هيچ بياني نيست هر عاقلي امكان آن را تصديق مي كند، و هيچ خردمندي آن را رد نمي نمايد و اظهار شك و ترديد را در آن جايز نمي داند هر چه بينديشيم و هر انديشمندي آنچه بينديشد نمي تواند در اصالت مهدويت از اين جهت ايرادي يا حرفي بزند هميشه اين اصالت براي مسئله مهدويت و ظهور مصلح آخر الزمان در بين ملل و امم و مسلمين و حتي آنانكه به آن معتقد نيستند مسلم و ثابت بوده است و حتي از بسياري از عقايد ديني ديگر امكان آن اگر به ذهن نزديكتر نباشد دورتر نيست و لذا از قرن دوم به بعد كه بعض مجادلات و بحثها در بين مسلمانان رواج گرفت و پيرامون بسياري از مسائل اسلامي سخن گفته و رد و قبول داشتند اين موضوع اصلا و هرگز مورد شبهه

ص: 15

و ايرادي قرار نگرفت چون به هيچ وجه شبهه يا آنچه شبيه شبهه باشد در آن راه ندارد پس اصالت مهدويت از اين جهت صددرصد معتبر و عقلاني و منطقي است و بيش از اين نياز به توضيح ندارد.

ص: 16

اصالت مهدويت از جهت اتكاء بر مباني معقول و منطقي

پس از اينكه چنانكه در بحث (امكان مهدويت و معقول بودن آن) گفته شد امكان يك موضوع بررسي و پذيرفته گرديد مسئله واقعيت داشتن يا واقعيت يافتن مطرح مي شود زيرا ممكن يك موضوع امكان واقعيت داشتن يا واقعيت يافتن داشته باشد و عقل امكان آن را رد نكند اما واقعيت نيافته باشد مثلا ممكن است الان فلان حادثه ي بزرگ در دنيا اتفاق افتاده باشد يا فلان كشتي بزرگ در فلان اقيانوس غرق شده باشد. يا در خورشيد يك انفجار عظيم روي داده باشد اما واقعيت نيافته باشد واقعيت يافتن و واقعيت داشتن اين حوادث را بايد يا مستقيما ببينيم يا بينندگان و دانشمندان به ما خبر بدهند.

در اين بحث خودمان نيز پس از بحثي كه گذشت واقعيت داشتن وجود حضرت مهدي سلام الله عليه، و غيبت آن حضرت و واقعيت يافتن ظهور آن حضرت و تشكيل حكومت جهاني اسلام و سعادت عمومي و برقرار شدن نظام عدل و سائر اموري كه پيامد ظهور و آثار آن است بررسي مي شود.

مطالعه صدها و بيشتر كتابها و رساله هائي كه از يازده قرن پيش

ص: 17

تاكنون در موضوع مهدويت نوشته شده و هم چنين بررسي كتابها و اصولي كه از قرن اول هجرت تا حال در رشته هاي مختلف علوم اسلامي تاليف شده ابتناء اين عقيده را بر مباني صحيح و معقول و مصادر اصيل اسلامي روشن مي سازد و چنان اين مباني و مآخذ مصونيت اين عقيده را از هرگونه تشكيك تضمين و استوار كرده است كه حتي در مقام پاسخ گوئي و رد دعواي كساني كه به دروغ ادعاء مهدويت كردند كسي نتوانست اصل عقيده مهدويت را رد كند بلكه مدعيان دروغ و متمهديان را به واجد نبودن علائم و شرايط و صفاتي كه براي مهدي معلوم شده است رد مي كردند چون انكار اصل مهدويت را مساوي با انكار مباني و مآخذ محكم اصول و فروع اسلامي مي ديدند.

در ضمن مباحث آينده به تفصيل اتكاء اين عقيده بر معيارهاي باوربخش عقلي و مصادر و وثائق اسلامي معلوم خواهد شد انشاء الله تعالي.

ص: 18

ص: 19

اصالت مهدويت از جهت موافقت با فطرت و نواميس و سنن عالم خلقت

خلاصه و حقيقت و محتواي مهدويت منتهي شدن سير جوامع جهان به سوي جامعه واحد و سعادت عمومي و امنيت و رفاه و تعاون و همكاري و همبستگي همگاني و حكومت حق و عدل جهاني و غلبه حق بر باطل. و جنود (الله) بر جنود (شيطان) و نجات مستضعفان و نابودي مستكبران و خلافت مومنان و شايستگان به رهبري يك رجل و ابرمرد الهي است كه موعود انبياء و اديان و دوازدهمين اوصياء و خلفاء پيغمبر آخر الزمان است.

اين محتوا،و اين هدف و اين پايان و عاقبت مطلوب هر فطرت و خواسته وجدان هر انسان است.

حكومت عدل و نظام الهي و قانون واحد و لو تبعيضات، و برداشته شدن مرزها و آزادي انسانها و برچيده شدن اين رژيمها و نظامهاي طاغوت بروز مطلوب بشر است.

كدام انسان است كه با اين همه مظالم و ستمگريها موافق باشد؟ و كدام انسان است كه با صرف اين بودجه هاي تسليحاتي سنگين و كمرشكن كه براي حفظ رژيمها و مرزهائي است كه در اثر تقسيم دنيا

ص: 20

به مناطق سلطه و نفوذ طاغوتها و حزبها و گروه هاي طاغوتي برقرار شده است موافق باشد، كدام انسان است كه تقسيم ملل دنيا را به غالب و مغلوب و سلطه گر و زير سلطه و استضعاف گر و استضعاف شده و پيشرفته و عقب مانده وجدانا قبول داشته باشد.

چرا دسترنج مردم ضعيف و كارگر و كشاورز بايد به مصرف تجملات و نگهداري كاخهاي مثل كاخ اليزه و كاخ سفيد و كاخ بوكينگهام و كاخ كرملين و هزارها كاخ ديگر برسد در حالي كه صدها ميليون بشر از حداقل زندگي و خوراك و پوشاك و مسكن عادي محروم باشند؟

اين كشور گشائيها و اين توسعه طلبيها كه نمونه اش توسعه طلبيهاي بي حد و حصر آمريكا و شوروي است تا كي بايد ادامه پيدا كند؟ اين انسانهاي محروم كه در جمهوري هاي شوروي خصوص جمهوريهاي آسيائي آن حق نفس كشيدن ندارند و صدايشان و نظرشان در هيچ كجاي دنيا منعكس نيست، در حزب كمونيست شوروي هضم شده و از حق انديشيدن ساده محروم هستند مگر انسان نيستند؟

اين آوارگان فلسطين و اين مسلماناني كه در فلسطين و غزه و سواحل رود اردن و جنوب لبنان زندگي مي كنند طبق چه قانون فطرت پسند بايد مورد اين همه جنايات وحشيانه حكومت دست نشانده و تحميلي اسرائيل قرار بگيرند؟ و اين پشتيباني بي دريغ آمريكا از اين همه ظلم و شرارت و قتل عام كوچك و بزرگ و زن و مرد چه توجيهي غير از ماهيت صهيونيستي حكومت آمريكا دارد؟

اين مردم مسلمان و محروم عربستان و حرمين شريفين با اين

ص: 21

ثروت سرشار و خدادادي كه دارند كه مي تواند پرجمعيت ترين و وسيع ترين كشورهاي دنيا را آباد و مترقي و بي نياز سازد چرا بايد در فقر و عقب ماندگي باقي بمانند، و شاهزادگان سعودي و رژيم كثيف وهابي اموال ملي آنها را به يغما برده و در بانكهاي خارجي و در اختيار بيگانگان و استعمار آمريكا بگذارند و آنچه را هم به صورت ظاهر به مصارف حكومت و نگاهداري نظام وهابي سعودي مي رسانند در حقيقت در شكل معامله اسلحه و غيره به آمريكا برگردانند و بدتر از همه اينكه اين روشهاي ضداسلامي خود را پاي اسلام قلمداد كرده و حكومت خودرا كه برخلاف مباني حكومتي اسلامي است شرعي و اسلام معرفي مي نمايند؟

چرا كارگر و كشاورز در رژيم سرمايه داري و سوسياليستي محكوم به استضعاف است در آن رژيم در استضعاف راكفلرها و هاريمنها و اناسيس ها و در اين رژيم در استضعاف سازمانهاي كارگري و كشاورزي و حزب.

فطرت بشر همه اينها را محكوم مي كند و ندا و نهضتي را كه بخواهد به اين نظامها پايان دهد و پيامبرگونه و علي وار زمام امور را به دست بگيرد تاييد مي نمايد.

اگر حكومت جهاني و واحد خواست به سر نبود، و اگر اين رژيمها و موضع گيريهاشان در برابر يكديگر بر وجدان مردم تحميل نبود سازمان ملل و انديشه حكومت جهاني و ارتش واحد و قانون واحد به بشر عرضه نمي شد تا كي سربازان يك حكومت براي دفاع از

ص: 22

يك رژيم در برابر حمله رژيم ديگر خونشان ريخته شود هويت مثلا نظام اردن و حكومتهاي بزرگ و كوچكي نظير آن و ارتششان و قوايشان جز حفظ فرمانروائي شخصي مثل ملك حسين يا ديگران چيست آن خوني كه در راه حفظ سلطه ي ملك حسين يا انورسادات يا قذافي يا صدام حسين يا امير كويت و بحرين و سائر شيوخ ريخته شود در راه چيزي و كسي كه ريخته نمي شود در راه اسلام و خدا است.

آن جانبازي و آن خونريزي و آن جنگ و دفاعي را فطرت بشر تاييد مي كند كه براي اعلاء كلمه الله و سعادت انسان و پاسداري از حقوق انسان و في سبيل الله باشد همان كه اسلام كه دين فطرت است و كتاب اسلام آن را چنين تفسير و معرفي مي نمايد.

«الذين آمنوا يقاتلون في سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت»(1)

در راه طاغوت در راه استقرار ديكتاتوري پهلوي ها و آتاتوركها و هيتلرها و كارترها و استالينها جنگ كردن جنگ با فطرت انسانيت است و اصولا نه فقط فطرت بشر با اين مظاهر نفرت انگيز موافق نيست طبع جهان نيز مطابقت ندارد و عكس العملهاي آن يا به اصطلاح آثار وضعي اين اعمال و نابرابريها سلب بركات و خيرات است.

ص: 23


1- سوره نساء، آیه 76 .

پايان يافتن سلطه بشر بر بشر و برقرار شدن حكومت عدل و نظام الهي و لغو اين تبعيضات وبرداشتن اين مرزها همه مطلوب بشر است، و اين سازمان ملل مصنوعي و آلت دست ابرقدرتها هم مجاز آن حقيقت است اگر عدل نباشد و اگر ميل فطري بشر به عدل و امنيت و قانون و سازمانها ي احقاق حقوق نباشد زورمندان و تجاوزگران و سلطه جويان ناچار نمي شدند كه مقاصد سوء خود را در زير پوشش عدل و صلح و همزيستي مسالمت آميز، و حسن همجواري و حفظ امنيت، و غيره به مردم عرضه كنند و نيازي به اينكه به ظلم و باطل لباس عدل و حق بپوشانند نداشتند ولي چون فطرت بشر حق و عدل را مي خواهد و از باطل و ظلم نفرت دارد اينان با اسمهاي بي مسمي مردم را فريب مي دهند و حاصل آنكه به قول شاعر «اين دروغ از راست مي گيرد فروغ»

بنابراين اجماع ملل و امم بر اينكه پايان جهان سعادت عمومي است و در دنبال اين تاريكيها روشنائي است و مقاومت در برابر حق سرانجامش شكست و نابودي است. اين اصل است، اصل فطري است و اصلي است كه با سنت جهان و حركت عالم و يا بنياد جهان كه برحق است موافق است.

خدا مي فرمايد كه

«و ما جعلنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق» (1)

ص: 24


1- سوره احقاف، آیه 3 .

بايد حق بيايد و جهان را سراسر بگيرد و باطل از بين برود و معني :

«قل جاء الحق و رهق الباطل ان الباطل كان زهوقا» (1)

در همه جا و همه رشته ها آشكار شود.

در قرآن مجيد در آيات متعدد به اين قانون خلل ناپذير تصريح شده است و آخرين سخني كه در اينجا متذكر مي شويم اين است كه جهان و جوامع بشري در حركات مختلف خود و تحولاتي كه به وجود مي آيد مراحلي را پشت سر مي گذارد و از تخليص ها و تصفيه هاي گوناگون عبور مي كند، تا به تصفيه نهائي كه به وسيله حضرت مهدي آل محمد عليهم السلام انجام مي شود برسد در اين تصفيه ها و تخليص ها به تدريج آنچه بايد ساقط شود شناخته مي شود نظامهائي كه بايد منحل گردد و روشهائي كه بايد ترك شود همه شناسائي مي شوند آنچه مضر است همه مانند كفها و علفهاي خشك و هرزه اي كه روي آبهاي سيل آسا كه در اثر باريدن باران جاري مي شود ظاهر مي گردند از ميان مي روند و سودبخش نمي شود.

جوامع بشري همه براي پذيرفتن يك تصفيه دامنه دار آماده مي گردد و همين كه منادي عدل و مبشر ظهور حضرت مهدي عليه السلام

ص: 25


1- سوره اسراء، آیه 81 .

شروع آن تحول بزرگ را اعلام كند جز معاندين و آنانكه در اين تحول بايد تصفيه شوند همه خود را براي انجام آن آماده مي سازند و از آن استقبال مي نمايند.

ذلك بان الله هو الحق و ان مايدعون من دونه الباطل و ان الله هو العلي الكبير» (1)

(2)

ص: 26


1- سوره حج، آیه 62 .
2- اشعار از مرحوم آیت الله والد قدس سره است.

اصالت مهدويت از جهت قبول امم و ابتناء آن بر بشارات پيامبران

تمام اديان آسماني به پيروان خود عصر درخشان و سعادت عمومي و آينده مشعشع و صلح جهاني و دوران پر خير و بركتي را نويد داده اند كه در آن نگرانيها و دلهره ها و هراسها مرتفع شود، و به يمن ظهور شخص بزرگ و مردي خدائي كه به تاييدات الهي مويد است در روي زمين منطقه اي و شهري و دهستان و دهي باقي نماند مگر آنكه در آن بانك دلنواز توحيد بلند شود و روشنائي يكتاپرستي تاريكي شرك را زايل سازد، و علم و عدل، و راستي و امانت چهره جهان آراي خود را بنمايانند، و همه جا را منور سازند.

اين موعود عزيز كه بر حسب استوارترين و صحيحترين مصادر اسلامي خليفه دوازدهم حضرت خام الانبياء محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و دوازدهمين رهبر و امام بعد از آن حضرت و همنام و هم كنيه آن حضرت است و القاب مشهورش در بين مسلمين مهدي و قائم و منتظر و صاحب الامر و صاحب الزمان و بقيه الله است.

ص: 27

در زبانهاي ديگر به (گرزاسيه) و (وشينو) و (ارتور) و (مهميد) و نامها و القاب ديگر خوانده شده است.(1)

در كتاب زند و كتاب جاماسب، و كتاب شاگموني، و كتاب جوك و كتاب ديد، و كتاب باسك، و كتاب پاتيكل، و كتاب دادنگ و در كتاب صفنياه نبي و كتاب اشعياء (كتاب وحي كودك، و كتاب حكي نبي و كتاب مكاشفات يوحناي لاهوتي، و كتاب دانيال و انجيل متي و انجيل لقوا و انجيل مرقس (2) و كتابها و الواح ديگر اين بشارتها به عبارات و مضاميني كه همه اصالت عقيده مهدويت را تاييد و آن را يك اصل عام مورد قبول همه ملل و امم و انبيا و اديان معرفي مي نمايند آمده است و به بعض صفات و علائمي كه در احاديث و بشارات اسلاميه براي اين ظهور و صاحب آن حضرت مهدي حجه بن الحسن العسكري عليه السلام بيان شده اشاره يا صراحت دارند چون شرح اين بشارات سخن را بسيار طولاني مي سازد فقط در اينجا به عنوان تفسيري از آيه 105 سوره انبياء به نمونه اي از اين بشارتها اشاره مي نمائيم.

آيه شريفه اين است:

ص: 28


1- به كتاب نجم الثاقب و سائر كتابهائي كه القاب و نامهاي حضرت مهدي عليه السلام را برشمرده اند مراجعه شود. در نجم الثاقب بيش از يكصد و هشتاد اسم براي آن حضرت آورده است.
2- براي معرفي اين كتابها و بشارات آنها به طور تفصيل مراجعه شود به كتاب انيس الاعلام و بشارات عهدين و كتاب (من ذا) و لسان الصدق.

«و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون»(1)

كه مفاد ظاهر آن اين است كه:

«و هر آينه البته نوشتيم ما در زبور بعد از ذكر كه البته بندگان صالح من وارث زمين مي گردند.»

اين آيه از بشارت حتمي الهي خبر مي دهد كه شايستگان و صلحاء وارث زمين و صاحب زمين مي شوند و چون در آيات قبل از اين آيه از زمين خاصي سخن به ميان نيامده است الف و لام الف و لام عهد نخواهد بود لذا ظاهر اين است كه مراد تمام زمين است.

بنابراين آيه خبر از روزگاري مي دهد كه زمين و اداره آن در همه قاره ها و همه مناطق و همه معادن آن در اختيار بندگان شايسته خدا درآيد چنانكه در آيات ديگر نيز همين وعده را فرموده است مانند آيه:

«وعدالله الذين آمنوا و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض...»(2)

و آيه (و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم

ص: 29


1- سوره انبیاء، آیه 105 .
2- سوره نور، آیه 55 .

ائمه و نجعلهم الوارثين) (1)

مراد از زبور كه در آن اين بشارت نوشته شده است كتاب آسماني است كه بر جناب داود پيغمبر علي نبينا و آله و عليه السلام نازل شده است و مراد از ذكر چنانكه مفسرين فرموده ايد تورات است و ممكن است به اعتبار اينكه الف و لام ذكر براي جنس باشد نه براي عهد مراد از آن مطلق كتابهاي آسماني كه پيش از زبور نازل شده اند باشد و هر كدام باشد بر حسب اين آيه در تورات و زبور اين وعده مذكور شده است.

اكنون بايد ديد اين وعده و بشارت در تورات و زبور به چه صورتي آمده است؟!

بايد به اين نكته توجه داشت كه تورات و به طور كلي كتب عهد عتيق وجديد مورد دستبرد و تحريف فراوان واقع شده و بلكه حوادثي پيش آمد كه موجب از بين رفت تورات و تجديد استنساخ آن از آنچه بعضي حفظ داشتند گرديد، و مخصوصا در آنچه باقي مانده هم در قسمتهائي كه مربوط به بشارت از پيغمبر اسلام است تحريفات و تاويلات و تفسيرهاي غير موجه بسيار كرده و در ترجمه ها غرض ورزي زياد نموده اند و انجيل اصل اين اناجيل موجود نبوده و اناجيل نيز منحصر در اين

ص: 30


1- سوره قصص، آیه 5.

چهار انجيل نبوده و بيش از اينها بوده است كه از جمله انجيل برنابا است كه در آن بشارت هاي متعدد به ظهور حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله موجود است و از حيث استواري مضامين و مطالب طرف قياس با اين اناجيل معروف (انجيل مرقس، متي، لوقا يوحنا) نيست.

معذلك تورات و انجيل فعلي هم كه در دست يهود و نصاري است حاوي بشارات متعدد به ظهور اسلام و حضرت

رسول خاتم و ائمه طاهرين عليهم السلام است كه علماء بزرگ تورات و انجيل شناس اين موارد را در كتابهائي كه به زبان فارسي و عربي و غيره نوشته اند استخراج كرده و در تاليفات خود نوشته اند.

و علاوه بعضي از بزرگان اهل كتاب مثل فخر الاسلام مولف كتاب نفيس انيس الاعلام و مولفات ارزنده ديگر پس از قبول اسلام پيرامون اين موضوع حق تحقيق و بررسي و اظهار و افشاء حق را ادا كرده اند.

ما در اينجا فقط در رابطه با تفسير اين آيه به بشارتي از تورات و بشارتي از زبور اشاره مي كنيم.

اما تورات - در پاراش لخلخا فصل 17 از آيه 20 از سفر تكوين از قول خداوند جليل به ابراهيم خليل به اين گونه آمده است.

«ول يشما علي شمعتيخا هينه بيرختي اووتو هر بتي اوتو بمادما شنمعاسار نسئم يولد و ان تتيو لغوي كادل.»(1)

ص: 31


1- انيس الاعلام ج 7 ص 383 و 384 و 385.

مولف انيس الاعلام علاوه بر اين متن، متن اين كلمات را از سرياني عتيق و از سرياني جديد و ترجمه عربي آن را از ترجمه طبع بيروت س 1870 و ترجمه فارسي آن را از ترجمه طبع لندن س 1895 آورده است و سخن را ادامه مي دهد تا مي گويد چون معني الفاظ را دانستي اكنون گوئيم كه خداوند جليل پس از اينكه هفده بشارت به حضرت خليل عليه السلام داد چنانكه در پاراش مذكور مسطور گشتند حضرت ابراهيم بعد از استماع بشارت مذكوره ساجد الله برو درافتاد و تمنا كرد كاش اسماعيل زنده مي ماند چه زندگاني او در نزد من بهتر از هفده بشارت است.

پس خداوند عالم فرمود دعاي تو را در حق اسماعيل به اجابت رسانيدم او را بركت داده، و كثير الاولاد خواهيم قرار داد، و قبيله بزرگ كه عبارت باشد از قبيله عرب از صلب او خواهد بود، و او را بزرگ خواهم گردانيد به سبب اينكه محمد خواهد بود، و او را بزرگ خواهم گردانيد به سبب اينكه محمد صلي الله عليه و آله و دوازده امام كه اوصياي حضرت محمدند از صلب او خواهم پديد آورد (الخ)

اما زبور داد و علي نبينا و اله عليه السلام در ترجمه فارسي زبور 37 - از مزامير داود كه چهل آيه است چنين آمده است:

9- زيرا كه شريران منقطع مي شود اما متوكلان به خداوند وارث زمين خواهند شد.

10 - و حال اندك است كه شرير نيست مي شود كه هر چند مكانش را استفسار نمائي ناپيدا خواهد بود.

ص: 32

11- اما متواضعان وارث زمين شده از كثرت سلامتي متلذذ خواهند شد.

12- شرير بخلاف صادق افكار مذمومه مي نمايد، و دندانهاي خويش را بر او مي فشارد 13- خداوند

به او متبسم است چونكه مي بيند كه روز او مي آيد 14- شريران شمشير را كشيدند و كمان را چله كردند تا آنكه مظلوم و مسكين را بيندازند، و راست روان را بكشند 15- شمشير ايشان بر دلشان فرو خواهد رفت و كمانهاي ايشان شكسته خواهد شد 16- كمي صديق از فراواني شريران بسيار بهتر است 17- چونكه بازوهاي شريران شكسته مي شود و خداوند صديقان را تكيه گاه است 18- خداوند روزهاي صالحان را مي داند و ميراث ايشان ابدي خواهد شد 19- زيرا متبركان (خداوند) وارث زمين خواهند شد اما ملعونان وي منقطع خواهند شد 23- زيرا كه خداوند عدالت را دوست مي دارد و مقدسان خود را وانمي گذارد ابدا محفوظ مي شود در حالتي كه ذربيه شريران منقطع است.

29- صديقان وارث زمين شده ابدا در آن ساكن خواهند بود.

ص: 33

30- دهان صديق به حكمت متكلم و به زبانش به حكم گويا است.

31- شريعت خدا ذر قلبش بوده اقدامش نخواهد لغزيد.(1)

چنانكه ملاحظه مي فرمائيد اين بشارات كاملا منطبق با آيه كريمه (ولقد كتبنا في الزبور...) است چنانكه ظاهر اين است كه مراد از صديق كه در بشارت آيه 31 مذكور شده و در آن آيه و آيه 32 صفت آن بيان شده است حضرت مهدي عليه السلام است.

علاوه بر اين در مزمور (21) نيز بشاراتي هست كه در انيس الاعلام (ج 7 ص 386 و 387) متن اصل آن را با ترجمه فارسي آن طبق ترجمه فارسي طبع لندن (1895 (آورده است.

اسرائيليات

براي اينكه دعوت اسلام از وابستگي و التقاط و تحريف و تعبير مصون بماند.

پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله امت را به تمسك به قرآن و عترت وصيت فرمود امامان و رهبراني از اهل بيتش كه مويد من عند الله و شناسنده مكتب او و روح دعوت و تفسير قرآن و وصي او مي باشند هدايت رسول خدا را در تمام شئون امتداد دادند، و مرور زمان و علومي كه از آنها ظاهر شده و ناتواني ديگران از حل مشكلات و معضلات علمي نشان داد كه اين ارجاع، و الزام امت به رجوع به آنها بر اساس واقعيت و صلاحيت و شايستگي آنها بود.

ص: 34


1- رجوع شود به ترجمه فارسي كتب عهد عتيق دليم گلن جلد 3 ص 85 و 86 طبع ادن برغ سال 1845 ميلادي مطابق 1261 هجري.

اگر امت را از خطي كه براي آنها معين شده بود بيرون نمي كردند و مسير رهبري را تعبير نمي دادند به طور مسلم هيچگونه گمراهي و ضلالت و اختلاف پيش نمي آيد.

براي دين خصوص ديني مثل اسلام كه خاتم اديان است و قرنها و شايد هزارها سال و بالاخره تا اين زمين و

عالم تكليف باقي است بايد باقي بماند بايد حجتي باشد كه مردم در اموري كه در آن اختلاف مي نمايند يا جاهل هستند و راهنمائي مي خواهند و به راهنما نياز دارند به او رجوع نمايند وقتي مثلا در مفاد يك آيه از آيات قرآن مجيد يك ميليون و دويست و شصت هزار احتمال عقلائي باشد بايد در بين امت يك نفر باشد كه مثلا در حدي كه بايد بر سارق جاري شود معين كند كه از كجاي دست او و چه مقدارش بايد قطع شود و همچنين در موارد ديگر بايد كسي باشد كه تفسيرش از كتاب خدا و سنت پيغمبر حجت و معتبر باشد و بر هر قول و راي مقدم شود لذا از ابان بن تغلب نقل است كه فرمود شيعه آن كسي است كه اگر تمام مردم به راهي بروند و در مسئله قولي داشته باشند و علي عليه السلام به راه ديگر برود و قول ديگر داشته باشد راه علي و قول علي را حق و صحيح مي داند.(1)

ص: 35


1- رجال نجاشی، ص 9، (شرح حال ابان).

متاسفانه پس از رحلت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله مسير جريان امور امت را تغيير دادند سياست مداراني كه بر امور مسلمين تسلط يافتند و زمام امور را به دست گرفتند از يك سو خود فاقد صلاحيت علمي بودند و از اينكه بتوانند پاسخگوي مراجعات مردم در مسائل اسلامي باشند عاجز بودند و حتي در اداره امور سياسي و سازمان بخشي و حل و فصل امور نمي توانستند اعمال خود را با موازين شرعي توجيه نمايند و از سوي ديگر باز بودن در خانه اهل بيت و شناخته شدن آنها به عنوان يگانه مرجع علمي و هدايتي و پاسخگو به مسائل اسلامي و تفسير قرآن و بيان احكام خلاف سياستشان و معارض با حكومتشان بود از اين جهت تصميم گرفتند به عنوان اينكه قرآن مجيد تنها مرجع است. از نقل احاديث و سنت پيغمبر جلوگيري كرده و عملا قول و عمل آن حضرت و تاسي به رسول خدا را از اعتبار ساقط كردند(1) و با اين كار از نقل احاديث فضايل اهل بيت كه در نتيجه منتهي به تزلزل سياسي و سقوط حكومت آنها مي شد جلوگيري مي كردند. با اين وضع در بن بست عجيبي افتاده بودند زيرا از يك سو علم و دانش باب علم پيغمبر علي عليه السلام را نمي توانستند انكار كنند و در بسياري از موارد به آن اعتراف مي نمودند و از سوي ديگر شناخت علي را از اسلام

ص: 36


1- لذا بازگشت به حديث و جمع آوري احاديث بعد از يك فترت و فاصله طولاني در بين اهل سنت شروع شد چون ديدند اسلام منهاي اعتبار احاديث از هر جهت ناقص است و اسلام نيست كه تفصيل آن را در نوشته هاي ديگر نوشته و توضيح داده ام.

و اصالت تعريفات و توجيهات و ارشادات او را چنانكه پيغمبر صلي الله عليه و آله حجت قرار داده و همگان را به پيروي از او مكلف كرده بود مخفي مي كردند و تلاششان بر اين بود كه به تدريج مكتب اهل بيت و شناخت اصيلي كه آنان از اسلام داشتند منزوي شود و نظام اسلام مخصوصا در سياست و اموال عمومي و بيت المال دگرگون گردد آنان تلاش مي كردند سائر صحابه يا اقلا چند تن از مشاهير آنها را همطراز علي عليه السلام قرار دهند لذا وقتي هم نقل حديث آزاد شد و در مقام جمع آوري حديث برآمدند از احاديثي كه علي عليه السلام روايت كرده جز تعداد كمي روايت نكردند با آن سوابق طولاني و اختصاصي كه علي عليه السلام به پيغمبر صلي الله عليه و آله داشت كه از طفوليتش در آغوش پيغمبر صلي الله عليه و آله پرورش يافت و از نخستين مرتبه اي كه بر پيغمبر وحي نازل شد با پيغمبر بود و پيغمبر به او فرمود:

«انك تسمع ما اسمع و تري ما اري الا انك لست بنبي ولكنك وزير»(1)

از آن همه سوابق علمي و ارتباط كامل معنوي و روحي او با رسول خدا كه محتوايش مي توانست تمام نيازمنديهاي اين امت را تا روز

ص: 37


1- نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 192 .

قيامت مرتفع سازد اكثريت امت مسلمان بلكه دنياي بشريت را محروم ساختند اما از مثل عايشه كه سياست حكومتها او را به واسطه موضع معارضي كه با اهل بيت و شخص شخيص خليفه منصوص علي عليه السلام داشت با اينكه بر سائر زوجات پيغمبر صلي الله عليه و آله برتري نداشت و بلكه با بعض آنها مانند: ام سلمه در حكمت و فهم و درك مسائل اسلامي و مانند زينب در التزام به اطاعت از دستورات پيغمبر قابل قياس نبود و از مثل ابوهريره با آن سوابق سوء كه كتاب ابوهريره و كتاب شيخ المضيره در معرفي او كافي است با اينكه يك نفر عادي بيش نبود و مصاحبت عادي او با پيغمبر صلي الله عليه و آله بيشتر از بيست و يكماه نمي شود احاديث بسيار روايت كرده اند كه مورد بحث و سوءظن محققان خود اهل سنت واقع شده است.(1)

بديهي است محققان و كساني كه از اهل سنت و شيعه اين مسائل را بررسي كرده و مي نمايند مي فهمند كه سياست در ساختن مكتبهاي معارض با مكتب حق اهل بيت كه پاسدار اصالتها و ارزشهاي اسلام بوده و هست چه نقش بزرگ و خطرناك را ايفا كرده است كه ما در اينجا نمي خواهيم پيرامون اين موضوع سخن را دنبال كنيم.

شرح اين هجران و اين خون جگر

اين زمان بگذار تا وقت ديگر

ص: 38


1- رجوع شود به كتاب امان الامه تاليف نگارنده و كتاب ابوهريره و كتاب شيخ المضيره و كتاب اضواء علي السنه المحمديه.

يكي از راههائي كه براي پاسخگوئي مصنوعي به پرسشهاي ديني مردم پيرامون مسائلي كه در قرآن مجيد مطرح است مثل مبداء خلقت و چگونگي آفرينش و تاريخ انبياء و تفسير آيات متشابهات و مسائل ديگر انتخاب كردند مراجعه به افرادي از يهود و نصاري بود كه وارد اسلام شده بودند با اينكه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود بود:

(لو كان موسي حيا لما وسعه الا اتباعي)

اگر موسي زنده بود جز پيروي از من راهي نداشت و در موارد متعدد آنان را از مراجعه به اخبار يهود كه اطلاعات مورد اعتمادي در اختيار نداشتند نهي فرموده بود و با اينكه نقل احاديثي را كه مسلمانان شخصا از پيغمبر شنيده بودند ممنوع ساخته بودند به مثل كعب الاحبار مراجعه مي كردند و به نقليات بي مأخذ و بي مصدر آنها اعتماد مي نمودند از اين جهت بازار خرافات و مسموعات و افسانه ها كه بسا دروغ خلق الساعه هم بود رواج يافت و در عصر عمر و عثمان و معاويه كعب الاحبار يهودي يكي از افراد سرشناسي بود كه دستگاه به اصطلاح خلافت به او ارج مي گذارد و همانطور كه عرض كردم سنت پيغمبر را كه بلاواسطه نقل مي شد كنار مي گذاردند و نقليات كعب الاخبار را كه از قرنها پيش بدون اينكه واسطه اي يا مصدر صحيحي در اختيار داشته باشد قبول مي كردند.

كعب الاحبارها و وهب بن منيه ها وارد ميدان شدند و شد آنچه نبايد بشود.

ص: 39

در اين بين يگانه نوري كه در اين تاريكيها از پشت هزاران پرده هاي سياست و استكبار و استعباد مي درخشيد و اصالت معارف اسلام را تضمين مي كرد، و اسرائيلياتي را كه وارد معارف اسلام كرده بودند كنار مي نهاد نوري بود كه از مكتب اهل بيت و مدرسه خاندان رسالت و ولايت پرتوافكن بوده و هست اين مكتب كه امتداد مكتب اسلام بود عليرغم تمام فشارها و تحمل تمام محروميتها و مظلوميتها و استقبال از هرگونه خطر توانست اسلام اصيل را به مردم برساند و از اينكه يهوديت و نصرانيت بتواند معارف اسلام را دگرگون و شناخت حقايق آن را دشوار سازد جلوگيري نمود اهل بيت اين منابع يهودي و بيگانه را غير معتبر اعلام كرده و در شناخت دين هرگونه ماخذي را كه به پيغمبر صلي الله عليه و آله نمي پيوندد باطل شمردند.

اهل انصاف مي دانند كه اگر اين مكتب و اين مدرسه ي اهل بيت و جهاد و تلاش ائمه عليهم السلام و اصحاب و روات احاديث و علوم آنها نبود اسلام به عقايد باطل ديگران مخصوصا خرافات يهود آلوده شده بود و شريعت به گونه اي كه كعب الاحبارها و ابوسفيان ها و معاويه ها و يزيدها و سائر جبابره مي خواستند جلوه مي كرد.

شناسايي اسرائيليات

با دقتها و موشكافيها و بررسيهائي كه محدثين بزرگ و شاگردان مكتب اهل بيت در فرهنگ اسلامي به طور كلي و عموم دارند شناسائي اسرائيليات و عقايدي كه از اين رهگذر وارد انديشه ها

ص: 40

و كتابهاي اسلامي خصوص تفسير و تاريخ شده است. براي آنانكه اهل فن هستند كار دشواري نيست و به طور كلي اسرائيليات را مي توان به دو نوع تقسيم كرد:

1- تواريخ و انديشه هائي كه با عقل و صريح يا ظاهر كتاب و سنت مخالف است و معلوم است كه نسبت دادن آن به انبياء گذشته نيز غلط و تهمت است مانند عقايد مجسعه و مجيره يا نسبت كفر و معصيت و بلكه كبيره به انبياء.

2- تواريخ و انديشه هائي كه درستي يا نادرستي آنها معلوم نيست و فقط مستند آن نقل امثال كعب الاحبار مي باشد و مدرك اسلامي از قرآن و حديث ندارد.

بديهي است اين گونه نقليات بي اساس و غير معتبر يا خلاف عقل و معيارهاي اسلامي كه بر اثر سوء سياست زمامداران و يا اغراض بيگانگان و دسايس آنها در فرهنگ اسلام وارد شده به هيچ وجه مورد اعتنا و اعتماد نيست و اسلام از آن منزه است و بحمدالله كاملا اين نقليات از احاديث و معارفي كه اصالت اسلامي دارند مشخص است.

روشنفكران عوضي و اسرائيليات

در بين نويسندگان معاصر اهل سنت برخي كه خود را روشنفكر و متنور مي شمارند در برخي از معارف اسلامي كه با عالم غيب ارتباط دارد مانند معجزات مادي و مددهاي غيبي و اشراط ساعت و علائم قيامت و مسائلي كه اصالت قرآني دارند تشكيل و ترديد نموده و بلكه

ص: 41

انكار مي نمايند و براي اينكه خود را روشنفكر نشان بدهند سرمايه اي غير از اين اظهارات ترديدآميز ندارند آنان مي خواهند هرچه بتوانند از ارزش غيبي دين بكاهند و مقامات پيامبران و ائمه عليهم السلام را نپذيرند و وحي و نزول ملائكه را در جنگ بدر و حوادث ديگر از اين قبيل را به گونه اي كه مادي پسند شود و منكران خدا و قدرت و توانائي او هم قبول كنند مطرح نمايند و انبياء را رجال ژني و نابغه قلمداد كنند و با اين مقوله سخنان در مسائل دين تصرفات و مداخلات ناروا مي نمايند.

بديهي است كه اين نه روشنفكري است بلكه غرب زدگي و مادي گرائي است كه متاسفانه در اثر تلقينات سوء و ضعف عقيده و قلت آشنائي با مباني محكم اسلامي بسياري به آن مبتلا شده اند.

اين بيماري به نظر ما براي دعوت اسلام و براي عقايد اسلامي بسيار خطرناك است زيرا در پوشش يك سلسله الفاظ مادي گرايانه دين را تحريف و مسخ مي نمايند و مردم را از هسته مركزي دين كه ايمان به عالم غيبت است جدا مي كنند و در اين ميان عذر بسياري از اينها در رد يك سلسله حقايق اسرائيليات است يعني هرچه را عقلشان از فهمش عاجز ماند و هرچه را با مباني مادي وقوعش را بديع و بعيد ديدند منكر مي شوند و آن را اسرائيليات مي خوانند.

واقعا جاي تعجب است ديروز و در صدر اسلام با ترويج اسرائيليات از نشر حقايق اسلامي جلوگيري مي كردند، امروز بازماندگان همان ها به اسم رد اسرائيليات حقايق مسلمي را كه برحسب

ص: 42

قرآن و حديث معتبر ثابت است انكار مي نمايند و معيار اسرائيليات بودن يك موضوع را دور بودن از فهم مادي گراي خود مي گويند.

از جمله همين مسئله مهدويت و علائم آن و نزول عيسي در آخرالزمان است كه اخيرا مورد حمله اين گروه شد و مي خواهند با تهمت اسرائيليات بودن اصالت آن را كه از هر جهت مسلم است انكار نمايند.

بديهي است مسائلي مثل مسئله مهدويت هرگز با اين گونه تهمتها خدشه دار نخواهد شد.

به حكم قرآن كريم و وجدان بشارت به مصلح و منتظر آخرالزمان در تورات و زبور وجود دارد و مسائل اسلامي ديگر مخصوصا اموري كه پايه و محور دعوت اسلام است در دعوت انبياء گذشته نيز بوده است و اگر بنا باشد كه هر چيزي به اسم اينكه مورد قبول اهل كتاب است رد شود بايد اين افراد اصل وجود موسي و عيسي را نيز انكار كنند.

سابقه اصل عقيدتي يا حكم فرعي اسلامي در اديان گذشته و وجود آن در تورات و انجيل فعلي گواه حقانيت آن است و به اسرائيليات و آنچه مخالفان مكتب اهل بيت كه مكتب اسلام راستين است وارد در فرهنگ اسلامي كرده اند ارتباط ندارد اين قرآن است كه مي فرمايد :

«شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا و الذي اوحينا

ص: 43

اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي ان اقيموا الدين و لا تتفرقوا فيه »(1)

چنانكه اگر يك امري اصالت اسلامي داشته باشد نامانوس بودن آن موجب صحت انكار آن و اسرائيليات بودن آن نيست.

مهدويت اصالت اسلامي دارد به قرآن و حديث و اجماع مسلمين استناد دارد و اعتقاد مسلمانان به آن بر اساس اين اصالتهاي اسلامي است كه مسلمان نمي تواند آنها را رد كند اين مسئله با اسرائيليات كه فاقد اصالت اسلامي است هيچگونه ارتباطي ندارد اين سخنان واهي ناشي از بي اطلاعي و ناآگاهي در مسائل اسلامي است.

لذا علماء بزرگ اهل سنت مانند احمد شاكر از معاصرين ما كه تخصصش را در فن حديث و شناخت آفات و علل آن مورد قبول عموم دانشمندان آنها است در برابر اين زمزمه هاي غرب زدگان،و ماده گرايان و مقلدان ابن خلدون بپا خواسته اصالت اسلامي اين مسائل را اثبات نموده و نادرستي اين گمان ها را آشكار ساخته و ترديد

ص: 44


1- سوره شوری، آیه 13 .

و انكار در اين انديشه هاي اسلامي را كه منتهي به رد فرمايش و بشارات حضرت رسول اعظم صلي الله عليه و آله و اعتبار احاديث صحيح و متواتر است جريمه بزرگ شمرده اند.

سليل ختم رسل، لطف ایزد داور

دلیل کل سبل، نور دیده حیدر

قوام عالم امکان، شه زمین و زمان

محیط کون و مکان، پیشوای دین پرور

غیاث اکبر و اصغر، گشود هر مشکل

پناه مهتر و کِه تر، امام نیک سِیَر

هو الصراط، هو الجنة، هو الميزان

هو النعيم، هو الروضة، هو الكوثر

صفای گلشن توحید و روضه تجرید

بهای باغ جنان و نهال فیض ثمر

وجود او همه خیر است و فعل او همه فیض

نمود او همه نور است و شخص او همه سر

مراد ز آیه نور وغرض زنات بخير

که خیر محض بود در وجود او مضمر

بزرگوار اماما پناه و ملجأ خلق

تویی غیاث و تویی منجی و تویی یاور

ص: 45

تویی نهال برومند دوحه يس

تویی خلاصه مقصد زفاتحات سور

تویی که از تو شود پر ز عدل و داد جهان

ستم رود به عدم از تو در همه کشور

بیا که منتظران را به لب رسید نفس

بیا و دین خدا را نجات ده ز خطر

شرر به جان زده بیداد دشمن اسلام

به جان خصم زن آتش ز تیغ برق شرر

چه روزها که شد اندر فراق رویت شام

چه شام ها که به امید وصل گشت سحر

نهم به راه توتاچند دیده امید

نمود صبر من از حد انتظار گذر

به سر نیامده شام فراق و می ترسم

که روز من شود از گردش سپهر بسر

سگی ز خیل سگان تو چون بود «صافی»

سزا بود که مرانیش هیچ گاه ز در(1)

ص: 46


1- اشعار از مرحوم آیت الله والد علیه الرحمه است.

اصالت مهدويت از جهت ابتناء آن بر آيات قرآن كريم

در قرآن مجيد آيات متعددي است كه دلالت دارند بر پيروزي و فلاح حزب الله و غلبه سپاه خدا.

مانند اين آيات :

«فان حزب الله هم الغالبون »(1)

«الا ان حزب الله هم المفلحون »(2)

«و ان جندنا لهم الغالبون »(3)

چنانكه آياتي نيز دلالت دارند بر اينكه خدا پيامبران و مومنان را ياري مي نمايد مثل اين آيات:

ص: 47


1- سوره مائده، آیه 56 .
2- سوره مجادله، آیه 22 .
3- سوره صافات، آیه 173 .

«ولقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين انهم لهم المنصورون » (1)

«انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا في الحياة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد » (2)

بديهي است اين ياري و پيروزي شامل موارد جزئي هم مي شود مثل مواقف و مشاهد بسياري كه خدا پيغمبر اعظم اسلام صلي الله عليه و آله را نصرت عطا فرمود چنانكه شامل پيروزي به حجت و برهان و دليل و بيان نيز مي گردد. اما معلوم است كه مناسب كمال امتنان، و لطف خدا پيروزي و نصرت مطلق است كه در زمينه وجود شرايطش انجام خواهد شد پيروزيهاي جزئي و محدود نيز در زمينه وجود شرايط حاصل مي شود و بالاخره فرد اكمل و مصداق اتم پيروزي و نصرت پيروزي و نصرت مطلق بر همه كفار و جنود ابليسي است كه نه حد زماني آن را به پاياني محدود سازد، و نه حد زميني و جغرافيائي آن را مختص به يك منطقه نمايد.

ص: 48


1- سوره صافات، آیه 171 و 172 .
2- سوره مؤمن، آیه 51 .

بايد بر طبق اين آيات در رو در روئي و مقابله اهل حق با اهل باطل غلبه نهائي با اهل حق باشد، و به طور كامل مشمول نصرت الهي شوند.

آياتي نيز دلالت دارند بر اينكه حق پايدار و باقي است و باطل از ميان رفتني است مانند آيه 17 سوره رعد كه در آن باطل را به كفي كه روي آب و چيزهاي ديگر ظاهر مي شود و حق را به آب و بارانهاي سودمند تشبيه كرده است و در سوره ي انفال مي فرمايد:

«و يريد الله ان يحق الحق بكلماته و يقطع دابر الكافرين»(1)

خدا اراده كرده است كه حق را با كلمات خود حق نمايد (آن را اظهار و اعلام و اثبات نمايد) و دنباله ي كافران را قطع فرمايد.

آياتي نيز دلالت دارند بر اينكه اراده الهي به اين تعلق گرفته و سنتش بر اين قرار يافته است كه مستضعفان پيشوايان و وارثان زمين شوند، و مستكبران و طاغوتيان نابود گردند.

مثل اين دو آيه

«و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين و نمكن لهم في الارض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون »(2)

ص: 49


1- سوره انفال، آیه 7 .
2- سوره قصص، آیه 5 و 6 .

كه بديهي است اين اراده خدا عام است و اختصاص به قوم بني اسرائيل كه مستضعف شدند و فرعون و هامان كه آنان را استضعاف كرده بودند ندارد. بلکه همه مستضعفان مشمول اين عنايت الهي هستند، و اين سنت خدا است لذا از حضرت اميرالمومنين عليه السلام در نهج البلاغه روايت شده است كه فرمود:

«لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها و تلاعقيب ذلك و نريد ان نمن علي الذين... »(1)

يعني دنيا بعد از خودداري و تمكين نداشتنش از ما منقاد و مطيع و رام ما خواهد شد مانند ناقه سركش كه نسبت به بچه خود پذيرائي و عطوفت دارد سپس اين آيه را تلاوت فرمود (و نريد...)

كه بديهي است اين فرمايش اشاره به ظهور حضرت مهدي عليه السلام است. بعضي آيات نيز دلالت دارند بر اينكه خلافت ارض به مومنين

ص: 50


1- نهج البلاغه، فیض الاسلام، کلمات قصار، شماره 200 و صبحی صالح، کلمات قصار، شماره 209 .

و كساني كه اعمال صالح دارند خواهد رسيد و دينشان كه خدا براي آنها پسنديده است در زمين استقرار خواهد يافت و بيم و ترسشان به امن و استراحت خاطر تبديل خواهد شد

مثل اين آيه

«وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لايشركون بي شيئا. »(1)

و آياتي متضمن اين بشارت هستند كه اسلام بر سائر اديان غالب مي شود و نور خدا كه همان دعوت اسلام و نظام اسلام است چنانكه از جهت مايه و دستور و اصول و فروع و احكام و نظامات به حكم (اليوم اكملت لكم دينكم) كامل است از جهت اجراء و عمل، و گسترش يافتن در تمام جهان نيز كامل خواهد گشت و خدا آن را اتمام خواهد فرمود

مانند اين آيات:

در سوره توبه

«يريدون ان يطفؤا نور الله بافواههم، و يابي الله الا ان يتم نوره و لوكره الكافرون هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لوكره المشركون »(2)

ص: 51


1- سوره نور، آیه 55 .
2- سوره توبه، آیه 32 و 33 .

و در سوره فتح

«هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله،و كفي بالله شهيدا »(1)

و در سوره صف

«يريدون ليطفؤا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لوكره الكافرون، هوالذي ارسل رسوله... »(2)

اين آيات و آيات متعدد ديگر علاوه برآنكه بر استقرار دين خدا در سراسر زمين و آينده درخشان عالم دلالت دارند بر حسب معتبرترين مدارك و تفاسير و احاديث به تحول بي سابقه و بي نظير و انقلابي كه به رهبري و قيام حضرت مهدي اهل بيت و امام منتظر و موعود انجام

ص: 52


1- سوره فتح، آیه 28 .
2- سوره صف، آیه 8 و 9 .

خواهد گرفت تفسير شده است كه تعداد زيادي از اين احاديث در كتابهاي اهل سنت روايت شده مثل كتاب (شواهد التنزيل) حاكم حسكاني كه در آن دويست و ده آيه از آياتي را كه در شان اهل بيت نازل شده جمع آوري شده و متجاوز از هزار و صد و شصت روايت در رابطه با اين موضوع روايت نموده است.(1)

و از جمله محدثين نامدار و علماء بزرگ سيدهاشم بحراني در جمع آوري آياتي كه مربوط به حضرت مهدي سلام الله عليه است كتابي تاليف كرده است به نام (المحجة فيما نزل في القائم الحجة) وي در اين كتاب متجاوز از يكصد آيه را با احاديثي كه در تفسير هر يك وارد شده است ذكر فرموده است.

علي هذا اصالت قرآني عقيده به مهدويت نيز با توجه به اين آيات و دقت در مضامين آنها و كتابهاي تفسير و احاديثي كه در تفسير اين آيات وارد شده است ثابت و غير قابل انكار است.

ص: 53


1- اين كتاب اخيرا به همت و تحقيق و تعليق يكي از علماء اعلام در بيروت به طبع رسيد.

(1)

ص: 54


1- اشعار از مرحوم والد قدس سره است.

اصالت مهدويت از جهت ابتناء بر احاديث معتبر و متواتر

اصالت مهدويت از جهت ابتناء آن بر احاديث معتبر و متواتر در نهايت وضوح است زيرا كتابهاي حديث و صحاح و جوامع و سنن و مسانيد و اصول شيعه و اهل سنت كه در آنها احاديث مربوط به اين موضوع ضبط و روايت شده است از حد احصا خارج است و هم چنين در كتابهاي ديگر كه در ساير رشته هاي علوم اسلامي تاليف شده مثل تاريخ و لغت و غريب الحديث و رجال و تراجم و عقايد و كلام و حتي شعر و ادب و شرح قصايد و اشعار معروف علماء فنون مختلف به اين احاديث استناد كرده، و پيرامون شرح و مضامين آنها اظهار نظر نموده اند.

از عصر رسالت تا زمان ما صحابه حضرت رسول اعظم صلي الله عليه و آله و سپس تابعين و تابعين تابعين و ساير طبقات روات اين احاديث را روايت نموده اند.

اين احاديث بسياري بالخصوص و بالانفراد بواسطه ي شواهد و مويداتي كه حديث شناسان ماهر به آن اعتماد دارند در نهايت

ص: 55

صحت و اعتبار مي باشند و به مضمون آنها يقين حاصل مي شود و علاوه بر اين در مسائل مهم مربوط به مهدويت مثل معرفي شخص مهدي عليه السلام و برنامه هاي مهم انقلابي و اسلامي ايشان اين احاديث در حد تواتر و بالاتر مي باشند يعني در هر يك از اوصاف معروف و مشهور حضرت مهدي (ع) حديث از پيغمبر صلي الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام آن قدر زياد است كه قطع نظر از مقام وثاقت و صداقت و امانت روايت كنندگان احتمال تباني آنها بر دروغ و جعل اين احاديث عقلائي نيست.

موضوع مهدويت خود يك موضوعي است كه علماء و محدثين بزرگ پيرامون آن و جمع احاديث آن بالخصوص صدها كتاب نوشته اند كه خواننده عزيز مي تواند براي اينكه تا حدودي از نام كتابهاي اهل سنت و مولفان آنها كه احاديث مهدي را روايت كرده اند و كتابهائي كه در اين موضوع به طور مستقل تاليف نموده اند واسامي اصحاب پيغمبر صلي الله عليه و آله كه از آن حضرت بشارات مهدي را روايت كرده اند آگاه شود. به اين مقدمه كتاب نجم الثاقب مرحوم محدث نوري و كتاب نويد امن و امان(1) و منتخب الاثر تاليف نگارنده رجوع فرمايد.

ص: 56


1- «نوید امن و امان» قبلاً کتاب مستقلی بوده، اما بعدا که قرار شد کتاب های کوچک و جزوات راجع به امام زمان در دو جلد تحت عنوان امامت و مهدویت جمع آوری شوند لذا کتاب مزبور نیز در همین کتاب آورده شده است.

(1)

ص: 57


1- تضمین غزل حافظ از مرحوم والد قدس سره .

اصالت مهدويت از جهت اتفاق مسلمانان و اجماع شيعه و اهل سنت

اهل سنت و شيعه در طي اعصار و مرور قرنها همه بر اين اتفاق داشته و دارند كه در آخرالزمان يك نفر از اولاد رسول صلي الله عليه و آله و فرزندان علي و فاطمه عليهاالسلام كه صفات و علاماتش در احاديث مذكور است در هنگامي كه دنيا پر از ظلم و جور شده باشد ظهور نمايد و جهان را پر از عدل و داد كند همه او را هم نام و هم كنيه پيغمبر صلي الله عليه و آله و ملقب به مهدي معرفي نموده اند، و همه اتفاق دارند بر اينكه تا او ظهور نكند سير اين عالم و اين جامعه بشري به پايان نخواهد رسيد وتا اين دادگستر بزرگ و رهبر حكومت عدل جهاني قيام نكرده است بشر بايد منتظر ظهور او باشد و بداند كه جهان محكوم ظلم ستمگران و فساد اهريمنان نيست و سرانجام همه تباهي ها و نگرانيها به راحتي و امنيت و آسايش مبدل مي شود و مستكبرين و مفسدين ريشه كن مي گردند .

همه چشم به راهند و همه منتظرند

چنانكه از مصادر معتبر تاريخ و حديث استفاده مي شود در تمام

ص: 58

اعصار اين يك عقيده عمومي امت اسلام بوده است و همه بر آن اتفاق داشته اند و لذا مدعيان دروغين مهدويت را به اينكه واجد صفات و نشانيهاي مهدي موعود نيستند رد مي كردند و هرگز در مقام رد آنها صحت اصل و اساس اين عقيده را منكر نمي شدند.

و خلاصه اتفاق مسلمين بر اصل ظهور مهدي عليه السلام و برخي از خصوصيات و خصائص آن حضرت هميشه مورد قبول بوده و علماء بزرگ اهل سنت هم آن را مورد تصريح و تاكيد قرار داده ان.(1)

و به قول دانشمند بزرگ و معاصر اهل سنت شيخ علي ناصف در كتاب غايه المامول همه (سلفا و خلفا) بر اين عقيده بوده و هستند.

ص: 59


1- به كتاب نويد امن و امان و منتخب الاثر تاليف نگارنده مراجعه شود.

اصالت مهدويت از جهت معجزات و كرامات

«و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات» (1)

معجزات و خوارق عادات در اثبات نبوت انبياء و راستي خبرهائي كه از عالم غيب و وحي الهي مي دهند مستند عام و دليل همگاني است هيچ پيامبري بدون معجزه نبوده است.

راجع به معجزات انبياء و اقسام آن در كتابها توضيحات كافي داده شده و در نوشته هاي اين حقير نيز از جهات متعدد و با توجه به انديشه ها و آرائي كه اخيرا مطرح شده بيانات جالب و مفيدي هست.

در قرآن مجيد به اين مسئله در آيات متعدد تصريح شده است.

مسئله ديگر بعد از قبول معجزات انبياء معجزاتي است كه از ائمه طاهرين عليهم السلام صادر شده است كه خواه آنها را معجزه بگويند يا معجزه را فقط بر خوارق عاداتي كه از انبياء صادر شده اطلاق كنند و خوارق عاداتي را كه از ائمه عليهم السلام و ديگران از بندگان خاص خدا صادر شده كرامت بگويند.

ص: 60


1- سوره حدید، آیه 25 .

اين نيز يك مسئله واقع شده اي است كه تواريخ معتبر و روايات مستند و صحيح كه از حد تواتر خارج است آن را اثبات نموده است و مثل ساير پديده ها و حوادث بايد انسان آنها را قبول كند چون انكار آنها انكار واقعيات است و با انكار وجود صاحب اين كرامات مساوي است و هرچند نمي توان معجزات و كرامات انبياء و اولياء را با معلومات تجربي و علل مادي توجيه و تفسير كرد اما بايد واقعيت آنها را كه محسوس بشر بوده و هست باور نمود.

ما در همين عصر خودمان حكايات و جريانهاي مهمي را به چشم خود ديده يا از افراد امين و راستگو شنيده ايم كه در اثر دعا يا توسل به يكي از چهارده معصوم عليهم السلام و فرزندان آن بزرگواران مثل حضرت زينب و حضرت معصومه عليهماالسلام بيماراني كه بيماريهاي شديد داشته شفا يافته و حاجتهاي مهم باذن خدا برآورده شده است كه جز به خرق عادت و كرامات و عنايت غيبي توجيه آن امكان پذير نيست.

نه حسي را كه اين معجزات را ديده است مي توان به اشتباه متهم كرد و نه نقل ها و خبرهائي كه اين معجزات را خبر مي دهند مي توان به دروغگوئي متهم ساخت بنابراين هيچ گونه نقطه ابهام و زمينه ناباوري در وقايعي كه به طور خارق عادت اتفاق افتاده و معجزه ناميده مي شود نيست غير از اينكه معجزه و خارق عادات است و ما نمي توانيم آن را به علت مادي مستند كنيم اما اين نتوانستن و نداشتن علت مادي اصل يك پديده را نفي نمي نمايد.

ص: 61

معجزات حضرت صاحب الامر

پيرامون معجزات حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه بايد دانست كه وجود ايشان و خصايص و خصوصياتي كه از ايشان ظاهر شده و ظاهر خواهد شد يكي از نمونه هاي بي نظير قدرت و توانائي خداوند متعال است.

قدرت خداوند در طي دوره هاي مختلف حيات ايشان همواره در تجلي بوده و هست و ثابت مي كند كه فقط نبايد به معيارهاي مادي تكيه كرد كه بيشتر چون پديده ها را با آن مي سنجند و مسببات و معلولات را پس از اسباب و علل مادي مي بينند از خالق اسباب و جاعل علل غافل مي شوند و شناختشان محدود مي گردد اين اظهار قدرتها كه وجود نبي و ولي مظهر آن مي شود و حساب هاي مادي را باطل مي سازد. خدا را بدون اين پرده هاي علل مادي به ما نشان مي دهد، و به عالم غيب مومن مي سازد.

بديهي است مقصود اين نيست كه فقط خدا با اين پديده ها شناخته مي شوند زيرا همان پديده هائي كه علل مادي دارند نيز دلائل قدرت خدا و علم و حكمت خدا مي باشند و همه آيات حق و كلمات حقند اما هر كدام از پديده ها به گونه اي معرفت ما را كامل مي نمايند كه در اين نوشته مجال شرح اين مسائل كه با الهيات ارتباط دارد نيست.

حاصل اين است كه وجود امام زمان ارواحنا فداه آيت عظماي و كلمه كبراي الهي است و چنانكه مجموع عالم بدون اينكه نظيري داشته باشد يا بشر سابقه اي و انسي به غير آن داشته باشد آيت و نشانه

ص: 62

منحصر بفرد خدا است كه در آن ميلياردها و ميلياردها و صدهزاران ميلياردها و هرچه رقم و عدد و مافوق آن است آيات خدا است وجود امام زمان عليه السلام نيز آيه و كلمه خدا است كه اگرچه از بعض جهات و نواحي منحصر بفرد مي باشند جاي تعجب و استبعاد نيست. اين قدرت خدا است كه ما را به تهليل و تكبير و تسبيح و تنزيه او وامي دارد «فسبحان الذي جعل اوليائه الادلة الباهرة علي وجوده و مظهرين لامره و نهيه و علمه و حكمته و اصطفاهم لغيبه و ارتضاهم لسره و جعلهم خلفائه في خلقه. »(1)

انواع معجزات حضرت صاحب الامر

از نظر اينكه تا حدي بررسي و مطالعه معجزات آن حضرت آسان باشد آنها را به ملاحظه زمان صدور آن بر سه نوع تقسيم كرده اند.

اول معجزات بسياري است كه از آن حضرت از هنگام ولادت (سال 255) تا زمان رحلت حضرت امام حسن عسكري (سال 260 (ظاهر شد.

دوم معجزاتي است كه پس از شهادت حضرت امام حسن عسكري عليه السلام تا سال (329) كه سال آخر غيبت صغري است از آن حضرت صادر شده است.

در اين دو دوره معجزات بسيار از حضرت بقيه الله ارواح

ص: 63


1- این جملات را خود مؤلف با اقتباس از زیارات مرقوم نموده است.

العالمين له الفداء ظاهر شد كه هر كس بخواهد بر تعدادي از اين معجزات كه در حد تواتر و بالاتر از تواتر است و مطلع شود مراجعه كند به كتاب مستطاب بحار (جلد 13) و ترجمه هاي آن و باب ششم كتاب نجم الثاقب محدث نوري كه ايشان علاوه بر معجزاتي كه در بحار نقل شده چهل معجزه كه مصادر ماخذشان در نزد علامه مجلسي نبوده يا از نقل آن غفلت شده است از مصار مشهور و معتبر نقل كرده اند كه از اين مصادر و مآخذ و هم چنين مصادري كه در اختيار علامه مجلسي بوده و همه يا اكثر آن هم اكنون در اختيار ما است قدمت سابقه ضبط اين معجزات در كتابها كه از همان عصر غيبت صغري شروع شد معلوم مي شود.

سوم: معجزاتي است كه در عصر غيبت كبري يعني از سال (329) تا تاريخ نگارش اين رساله كه سال پايان قرن چهاردهم هجرت (1400) است از آن امام بزرگوار روحي فداه صادر شده است.

اين معجزات نيز از حد تواتر گذشته است و علاوه بعض آنها به تنهائي موجب يقين مي شود مانند معجزه اي كه در

شفاء اسمعيل هرقلي از آن حضرت ظاهر شد كه مثل صاحب كشف الغمه آن را از پسر اسماعيل شمس الدين محمد هرقلي و گروهي از مردم مورد وثوق نقل كرده است و چنان اهميت و شهرت يافت كه وزير خليفه او را احضار كرد و در پيرامون صحت آن داستان تحقيق نمود و بعد هم خليفه مستنصر بالله عباسي او را به ملاقات با خود خواند،

ص: 64

و معجزات ديگر كه در ضمن حكايات شرفيابيها و توسلات به آن حضرت در باب هفتم نجم الثاقب و در 13 بحار و جنه الماوي، و كشف الاستار، و دارالسلام عراقي و كتابهاي ديگر روايت شده است و چون بنابر اختصار است به چند معجزه كه درعصر خودمان اتفاق افتاده است اكتفا مي كنيم.

اول مرحوم عالم جليل حجه الاسلام والمسلمين آقاي آقا امام سدهي رحمه الله تعالي عليه كه از اخيار علما معروف به تقوي و سداد و مورد وثوق مرجع بزرگ شيعه و مجدد آثار اهل بيت عليهم السلام استادنا الاعظم آيت الله بروجردي قدس سره بود و لذا ايشان را براي تاسيس حوزه علميه در كرمانشاه و افتتاح مدرسه اي كه به امر ايشان در آن شهر بنا شد اعزام فرمود و علاوه شخصا هم با ايشان از موقعي كه در نجف اشرف در بحث فقيه بزرگ مرحوم آيت الله آشيخ محمدكاظم شيرازي رحمه الله عليه شركت داشتيم سابقه آشنائي و اخلاص داشتم حكايت تشرف شيخ محمد كوفي را كه معروف و مشهور است و بدون واسطه از او شنيده بود براي حقير نقل كرد و من براي اينكه مدرك كتبي از ايشان داشته باشم خواهش كردم كه حكايت را برايم مرقوم فرمايند آن مرحوم كه خدا با اجداد طاهرينش محشور فرمايد پذيرفت و حكايت را به خط خودشان كه اكنون در نزد من موجود است مرقوم داشت كه عين الفاظ و عبارات ايشان را در اينجا نقل مي نمائيم:

ص: 65

(بسم الله الرحمن الرحيم جناب آقاي آقا شيخ محمد كوفي كه به زهد و تقوي و صلاح بين خواص علماء و فضلاء نجف اشرف معروف بود، و ملتزم بود ليالي و ايام جمعات به نجف مشرف شود چون قضيه تشرف ايشان را خدمت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه از بعض علماء شنيده بودم يك روز جمعه در مدرسه صدر در نجف اشرف در حجره يكي از آقايان رفقا خدمت ايشان رسيدم و استدعا كردم شرح تشرف را از زبان خودشان بشنوم آنچه در نظرم مانده مضمون فرمايش ايشان از قرار ذيل است:

فرمود با پدرم مشرف شدم به مكه معظمه فقط يك شتر داشتيم كه پدرم سوار بود و من پياده ملازم و مواظب خدمت او بودم در مراجعت به سماوه رسيديم استري (قاطر) از اشخاصي كه شغلشان جنازه كشي بين سماوه و نجف بود از شخص سني تا نجف اجاره كرديم چون شتر كندي مي كرد، و گاهي مي خوابيد و به زحمت او را بلند مي كرديم پدرم سوار قاطر و من سوار شتر از سماوه حركت كرديم بين راه اغلب نقاط گلزار و باتلاق بود و شتر هميشه مسافتي عقب مي افتاد و به خشونت و درشتگوئي مكاري(1) سني مبتلا بودم تا اينكه برخورديم به جائيكه گل زياد بود شتر خوابيد و ديگر هر چه كرديم برنخواست در اثر تعقيب در بلند كردن لباسهايم گل آلود شد و فائده

ص: 66


1- مکاری کسی را گویند که اسب و استر و الاغ، برای مسافرت کرایه می دهد.

نكرد ناچار مكاري هم توقف كرد تا لباسهايم را در آبي كه در آنجا بود بشويم من از آنها كمي فاصله گرفتم براي برهنه شدن و شستن لباس و فوق العاده مضطرب و حيران كه عاقبت اينكار به كجا مي رسد،و آن وادي از جهت قطاع الطريق هم خطرناك بود ناچار متوسل شدم به ولي عصر ارواحنا فداه ولي بيابان همواره و تا حد مد بصر احدي پيدا نبود بغتتا ديدم جواني نزديك من پيدا شد شباهت داشت به سيدمهدي پسر سيدحسين كربلائي (نظرم نيست كه فرمود دو نفر بودند يا همان يك نفر) (و نظرم نيست كدام سبقت به سلام كرديم) عرض كردم شي اسمك ؟

فرمود سيدمهدي.

عرض كردم: ابن سيدحسين؟

فرمود: نه ابن سيدحسن.

عرض كردم از كجا مي آئي؟

فرمود: من خضير (چون مقامي در آن بيابان بود به عنوان مقام خضر عليه السلام) من خيال كردم مي فرمايد از آن مقام آمدم.

فرمود: چرا اينجا توقف كرده اي؟

شرح خوابيدن شتر و بيچارگي خود را عرض كردم تشريف برد نزد شتر ديدم تا دست روي سر او گذارد شتر برخواست ايستاد و آن حضرت با او صحبت مي فرمايد و با انگشت سبابه به طرف چپ و راست به شتر نشان مي دهد بعد تشريف آورد نزد من و فرمود:

ص: 67

ديگر چكار داري عرض كردم حوائجي دارم ولي فعلا با اين حال اضطراب و نگراني نمي توانم عرض كنم جائي را معين فرمائيد تا با حواس جمع مشرف شده عرض كنم فرمود مسجد سهله، بغتتا از نظرم غائب شد آمدم نزد پدرم گفتم اين شخص كه با من صحبت مي كرد كدام طرف رفت (مي خواستم بفهمم اينها هم حضرت را ديده اند يا نه) گفتند احدي اين جا نيامد و تا چشم كار مي كند بيابان پيدا است گفتم سوار شويد برويم گفتند شتر را چه مي كني گفتم امرش با من است سوار شدند من هم سوار شتر شدم شتر جلو افتاد و به عجله مي رفت، مسافتي از آنها جلو افتاد مكاري صدا زد ما با اين سرعت نمي توانيم بيائيم. غرض قضيه برعكس سابق شد مكاري تعجب كنان گفت چه شد اين شتر همان شتر است و راه همان راه گفتم سري است در اين امر.

ناگهان نهر بزرگي سر راه پيدا شد من باز متحير شدم كه با اين آب چه كنيم تا فكر مي كردم شتر رفت ميان نهر متصل به طرف راست و چپ مي رفت مكاري و پدرم لب آب رسيدند فرياد زدند كجا مي روي غرق مي شوي اين آب قابل عبور نيست ولي چون ديدند من با كمال سرعت با شتر مي روم و طوري هم نيست جرأت كردند.

ص: 68

گفتم از اين راهي كه شتر مي رود به طرف چپ و راست همانطور بيائيد آنها هم آمدند و به سلامت از آب عبور كرديم من متذكر شدم كه آن وقتي كه حضرت انگشت سبابه به طرف راست و چپ حركت مي داد اين آب را اشاره مي فرمود.

خلاصه آمديم شب وارد شديم بر جمعي كوچ نشين آنجا منزل كرديم همه آنها با تعجب از ما مي پرسيدند از كجا مي آئيد؟

گفتيم از سماوه، گفتند پل خراب شده و راهي نيست مگر كسي با طراده از اين آب عبور كند و از همه بيشتر مكاري متحير مانده بود گفت بگو بدانم چه سري در اين كار بود

گفتم من آنجا كه شتر خوابيد به امام دوازدهم شيعيان متوسل شدم آن حضرت تشريف آورد و اين مشكلات را حل نمود (نظرم نيست كه گفت او و آن جماعت مستبصر شدند يا نه)

غرض به همان حال آمديم تا چند فرسخي نجف اشرف باز شتر خوابيد سرم را نزديك گوش او بردم گفتم تو ماموري ما را به كوفه برساني تا اين كلمه را گفتم برخواست و به راه ادامه داد در خانه در كوفه زانو به زمين زد من هم او را نفروختم، و نكشتم تا مرد روزها مي رفت در بيابان كوفه چرا و شبها در خانه مي خوابيد بعد به ايشان عرض كردم در مسجد سهله خدمت آن بزرگوار مشرف شديد؟

ص: 69

فرمود بلي ولي در گفتن شرح او مجاز نيستم ملتمس دعا هستم اقل آقا امام سدهي)

دوم - معجزه شفا يافتن همسر محترمه عالم جليل و فاضل بزرگوار جناب آقاي آقا شيخ محمد متقي همداني سلمه الله تعالي است كه از فضلاء همدانيان حوزه علميه قم و به تقوي و طهارت نفس معروف و خود اينجانب سالها است ايشان را به ديانت و اخلاق حميده مي شناسم. چندي پيش اين معجزه را شفاها و سپس كتبا براي حقير مرقوم داشته بودند كه چون فراموشم شده است كه آن نوشته را كجا گذارده ام مجددا از ايشان خواستم و ايشان هم فتوكپي شرحي را كه در آخر كتاب مستطاب نجم الثاقب نوشته اند فرستادند كه عين متن آن را در اينجا نقل مي شود.

(بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و الصلوه و السلام علي محمد و آله الطاهرين و لعنه الله علي اعدائهم و ظالميهم و منكري فضائلهم و مناقبهم الي قيام يوم الدين آمين رب العالمين

مناسب ديدم ذكر نمايم توسلي كه به حضرت بقيه الله في الارضين حجة ابن الحسن العسكري نموده و توجهي كه آن جناب فرمودند چون موضوع كتاب در اثبات وجود آن حضرت است از طريق معجزات و خرق عادات.

روز دوشنبه هيجدهم ماه صفر از سال هزار و سيصد و نود و هفت مهمي پيش آمد كه سخت مرا و صدها نفر ديگر را نگران نمود يعني همسر اينجانب محمد متقي همداني در اثر غم و اندوه و گريه و زاري دو سال كه از داغ

ص: 70

دو جوان خود كه در يك لحظه در كوههاي شميران جان سپردند در اين روز مبتلا به سكته ناقص شدند البته طبق دستور دكترها مشغول به معالجه و مداوا شديم ولي نتيجه اي به دست نيامد تا شب جمعه 22 ماه صفر يعني چهار روز بعد از حادثه سكته، شب جمعه ساعت يازده تقريبا رفتم در غرفه خود استراحت كنم پس از تلاوت چند آيه از كلام الله و خواندن دعائي مختصر از دعاهاي شب جمعه از خداوند تعالي خواستم كه امام زمان حجة بن الحسن صلوات الله عليه و علي آبائه المعصومين را ماذون فرمايد كه به داد ما برسد و جهت اينكه متوسل به آن بزرگوار شدم و از خداوند تبارك و تعالي مستقيما حاجت خود را نخواستم اين بود تقريبا از يك ماه قبل از اين حادثه دختر كوچكم فاطمه از من خواهش مي كرد كه من قصه ها و داستانهاي كساني كه مورد عنايت حضرت بقيه الله روحي و ارواح العالمين له الفداء قرار گرفتند و مسئول عواطف و احسان آن مولا شده اند براي او بخوانم من هم خواهش اين دخترك ده ساله را پذيرفتم و كتاب نجم ثاقب حاجي نوري را براي او خواندم در ضمن من هم به اين فكر افتادم كه مانند صدها نفر ديگر چرا متوسل به حجت منتظر امام ثاني عشر عليه سلام الله الملك الاكبر نشوم لذا همانطور كه در بالا تذكر دادم در حدود ساعت يازده شب متوسل شدم به آن بزرگوار و با دلي پر از اندوه و چشمي گريان به خواب رفتم، ساعت چهار بعد از نيمه شب جمعه طبق معمول بيدار شدم ناگاه احساس كردم از اطاق پائين كه مريض

ص: 71

سكته كرده ما آنجا بود صداي همهمه مي آيد -سر و صدا قدري بيشتر شد و ساكت شدند و ساعت پنج و نيم كه آن روزها اول اذان صبح بود به قصد وضو آمدم پائين ناگهان ديدم صبيه بزرگم كه معمولا در اين وقت در خواب بود بيدار و غرق در نشاط و سرور است تا چشمش به من افتاد گفت آقا مژده بدهم گفتم چه خبر است؟ من گمان كردم خواهرم يا برادرم از همدان آمده اند گفت بشارت مادرم را شفا دادند گفتم كه شفا داد؟ گفت مادرش چهار بعد از نيمه شب با صداي بلند و شتاب و اضطراب ما را بيدار كرد چون براي مراقبت مريض دخترش و برادرش حاج مهدي و خواهرزاده اش مهندس غفاري كه اين دو نفر اخير از طهران آمده بودند تا مريضه را به تهران ببرند براي معالجه اين سه نفر در اطاق مريض بودند كه ناگهان داد و فرياد مريضه كه مي گفت برخيزيد آقا را بدرقه كنيد برخيزيد آقا را بدرقه كنيد مي بيند كه تا اينها از خواب برخيزند آقا رفته خودش كه چهار روز بود نمي توانست حركت كند از جا مي پرد دنبال آقا تا دم در حياط مي رود دخترش كه مراقب حال مادر بود در اثر سر و صداي مادر كه آقا را بيدار كنيد بيدار شده بود دنبال مادر تا دم در حياط مي رود ببيند كه مادرش كجا مي رود دم درب حياط مريضه به خود مي آيد ولي نمي تواند باور كند كه خودش تا اينجا آمده از دخترش زهرا مي پرسد كه زهرا من خواب مي بينم يا بيدارم ؟

ص: 72

دخترش پاسخ مي دهد كه مادرجان تو را شفا دادند آقا كجا بود كه مي گفتي آقا را بدرقه كنيد ما كسي را نديديم مادر مي گويد آقاي بزرگواري در زي اهل علم سيد عاليقدري كه خيلي جوان نبود پير هم نبود به بالين من آمد گفت برخيز خدا تو را شفا داد گفتم نمي توانم برخيزم با لحني تندتر فرمود شفا يافتيد برخيز من از مهابت آن بزرگوار برخواستم فرمود تو شفا يافتيد ديگر دوا نخور و گريه هم مكن و چون خواست از اطاق بيرون رود من شما را بيدار كردم كه او را بدرقه كنيد ولي ديدم شما دير جنبيديد خودم از جا برخواستم و دنبال آقا رفتم بحمد الله تعالي پس از اين توجه و عنايت حال مريضه فورا بهبود يافت، و چشم راستش كه در اثر سكته غبار آورده بود برطرف شد. پس از چهار روز كه اصلا ميل به غذا نداشت در همان لحظه گفت گرسنه ام براي من غذا بياوريد يك ليوان شير كه در منزل بود به او دادند با كمال ميل تناول نمود رنگ رويش بجا آمد و در اثر فرمان آن حضرت كه گريه مكن غم واندوه از دلش برطرف شد و ضمنا خانم مذكوره از پنج سال قبل رماتيسم داشت از لطف حضرت عليه السلام شفا يافت با آنكه اطباء نتوانستند معالجه كنند.

ص: 73

ناگفته نماند كه در ايام فاطميه در منزل مجلسي به عنوان شكرانه اين نعمت عظمي منعقد كرديم جناب آقاي دكتر دانشور كه يكي از دكترهاي معالج اين بانو بود شفا يافتن او را برايش شرح دادم دكتر اظهار فرمود آن مرض سكته كه من ديدم از راه عادي قابل معالجه نبود مگر آن كه از طريق خرق عادات و اعجاز شفا يابد. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله المعصومين لاسيما امام العصر و ناموس الدهر قطب دايره امكان سرور و سالار انس و جان صاحب زمين و زمان مالك رقاب جهانيان حجة بن الحسن العسكري صلوات الله و سلامه عليه و علي آبائه المعصومين الي قيام يوم الدين ابن محمدتقي متقي همداني)

سوم - حكايت بسيار عجيب تشرف عالم جليل و سيد بزرگوار مرحوم آقا سيدحسين حائري است و آن را مرحوم عالم فاضل زاهد صاحب تاليفات بسيار حاج شيخ علي اكبر نهاوندي در كتاب (العبقري الحسان في احوال مولانا صاحب العصر و الزمان (ع) نقل فرموده و بعض ديگر از بزرگان و موثقين از او نقل نموده اند چون مفصل و طولاني است علاقمندان به آن كتاب مراجعه نمايند و علامه نهاوندي مذكور صاحب مكاشفه مهمي است كه بر عظمت مقام استاد ما مرحوم زعيم عاليقدر آيت الله بروجردي قدس سره و اينكه مشمول عنايات غيبي و توجهات ائمه عليهم السلام بوده اند دارد چنانكه در داستانهاي شگفت نيز حكايتي ذكر شده

ص: 74

كه دلالت بر اين دارد كه ايشان بحق داراي مقام نيابت عامه بوده اند و هم چنين حكايت تشرف مرحوم فاضل كامل آقا شيخ احمد فقيهي قمي نيز دلالت بر تقدير از موضع ايشان دارد كه از شرح اين حكايات چون موجب طولاني شدن كلام مي شود خودداري شد.

چهارم حكايت و معجزه اي است كه مولف بشارت ظهور بدون واسطه احدي آن را نقل نموده است اين حكايت نيز دلالت بر شفاء مريضه اي در شب مبارك نيمه شعبان دارد كه به بيماري صعب العلاجي كه اطباء حاذق از معالجه عاجز شده و حتي به اطباء خارجي نيز مراجعه كرده بودند مبتلا بوده است كه چون كتاب بشارت ظهور چاپ شده و نسخه حقير را هم در حال نوشتن اين رساله براي نمايشگاه كتاب گرفته اند علاقمندان را به خود آن كتاب ارجاع مي دهم كه حتما اين حكايت و معجزه را كه از دلائل صحت مذهب است مطالعه فرمايند.

پنجم و ششم و هفتم و هشتم: معجزاتي است كه در ضمن حكايت 23 و 34 و 83 و 108 كتاب داستانهاي شگفت تاريخ عالم عاليقدر آقاي دستغيب شيرازي دامت بركاته مذكور است.

نهم - عالم عاليمقام آيت الله حائري دامت بركاته در كتابي كه متضمن وقايع و معجزاتي از ائمه طاهرين عليهم السلام و بعض روياي صادقه است در ارتباط با موضوع تشرف به محضر حضرت بعض حكايات نيز نقل كرده اند كه هر كدام شواهد محكم بر وجود امام عليه السلام است.

و بالاخره دهمين حكايتي كه در اينجا به آن اشاره مي نمائيم حكايت مربوط به مسجدي است كه در ابتداء شهر مقدس قم در

ص: 75

سمت چپ كسي كه وارد شهر مي شود ساختمان شده و به نام مسجد امام حسن مجتبي عليه السلام ناميده شده است اين حكايت را كه خود حقير بدون واسطه از صاحب آن شنيده ام و نوار آن هم موجود است.در پاورقي كتاب (پاسخ به ده پرسش) نقل كرده ام. از اينگونه حكايات و شواهد و مويدات اگر در مقام پرسش و ضبط برآئيم بسيار است كه حداقل همه دلالت بر وجود آن حضرت و مداخله ايشان در امور (در حدي كه مصلحت است) دارند اميد است خداوند متعال توفيق درك اين گونه سعادتها را به همه مشتاقان حقيقي و منتظران واقعي عطا فرمايد.(1)

ص: 76


1- تضمین غزل حافظ از مرحوم آیت الله والد - اعلی الله مقامه- است.

اصالت مهدويت از جهت ابتناء آن بر توحيد و يكتاپرستي

هسته مركزي و محور اصلي تمام مسائل اعتقادي و تربيتي و برنامه هاي سياسي و انتظامي ايمان به وحدانيت و يكتائي و يگانگي خداوند متعال است كه خالق و رازق و حاكم و مالك كل و بي نياز از كل است حق تعيين و نصب حاكم و ولي و امام تشريع و فرمان و امر و نهي و تكليف و الزام و ولايت مطلق بر كليه امور مختص به او است. هر حاكميت و ولايت و مالكيتي كه به اذن او نباشد استعلا و طغيان و استبداد است.

قبول و التزام و الزام به نظامات و قوانيني كه منبع و مبناي شرعي و مصدر و اعتبار الهي ندارد خواه در امور عبادي يا در امور سياسي و مالي و سائر امور باشد پرستش شيطان و شخص و مقام و هيئت و جامعه اي است كه آن قوانين را وضع كند و وضع اين قوانين اظهار شركت با خدا و تصرف در شئون خدا است.

نظامات غير الهي تحت هر رژيم و نظام باشد غير شرعي است و واجب الاطاعه نيست خواه استبدادي باشد يا دموكراسي يا به صورتهاي ديگر.

ص: 77

دعوت همه انبيا همه براي تحقق حكومت (الله) در زمين و لغو حكومتهاي ديگر است.

حكومت (الله) حكومت براي همه است كه در آن هيچ رنگ و نژاد و زبان و منطقه اي مطرح نيست و همانطور كه خدا حكومت تكويني دارد در امور اختياري و تشريعي نيز كسي كه حق حكم و فرمان دارد خدا است و هر حكومتي كه به غير اذن خدا و خودسرانه و خارج از محدوده حكومت الهي باشد حكومت جاهليت است و اصالت ندارد اگرچه جاهليت آن در شكل جديد و به اسم دموكراتيك يا سوسياليست يا جمهوري خلق باشد نه اكثريت و نه استبداد و نه اشتراكيت، هيچيك اصالت ندارند و اصالت بخش نمي باشند همه چيزها و همه ارتباطات و همه راه ها و نظامها اگر اضافه به خدا نداشته باشند اصالت ندارند و محترم نيستند فقط او اصل است و همه اصالتها فرع او و قائم به مشيت و اراده او و تبعي و عين تعلق به او مي باشند.

از روايت معروف (من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية) كه در موضوع شناختن امام اين همه تاكيد شده است كه هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد مرده است مردن جاهليت استفاده مي شود كه در هر عصري امام و ولي امر منحصر به فرد است و بنابراين اولياء امور متعدد و رهبران منطقه اي

ص: 78

و اين تعدد حكومتها كه در هر گوشه اي از جهان نظامي و در هر منطقه اي فردي يا گروهي استيلا و استعلا دارند و از هر سرزميني كوچك يا بزرگ وطني ساخته و عالم اسلام را كه بايد تحت نظام واحد امامت و قانون واحد اسلام باشد تجزيه كرده و اين تفاوتها غير قابل قبول را بين مسلمين ايجاد كرده اند كه درآمد سرانه يك كشور مسلمان نشين شايد بيش از صد برابر يك كشور ديگر باشد و در حالي كه يك كشوري مثل كويت نمي داند پولهاي خود را چه كند و در كدام بانك بگذارد كشوري مثل بنگلادش در فقر و پريشاني و سختي بگذارند يا كشوري مثل عربستان به اصطلاح سعودي با آن همه ولخرجيهاي شاهزادگان و درباريان وهابي مسلك آن پولهايشان در بانكهاي خارجي ذخيره و سرمايه استعمار باشد در حالي كه خود عربستان سعودي اكثريت در فقر و فلاكت به سر مي بردند.

اين بدبختيها همه در اثر تسلط حكومتهاي دست نشانده خارجي، و تحميل نظامات غير اسلامي و متعدد به مسلمين و شرك آنها به حكومت خدا است.

و اگر مسلمانان از همين حديث الهام بگيرند و نظام واحدي را كه امت اسلام بايد داشته باشد و رهبران آن نظام را كه امام زمان هر عصر است بشناسند و به سوي اين حكومت بروند و اين تجزيه ها و تفرقه ها را محكوم كنند يقينا به عزت و عظمتي كه خدا به آنها وعده داده است مي رسند امروز در اثر اين نظامات متعدد و نشناختن امام زمان

ص: 79

سپاهيان و قواي مسلح مسلمانان در هر نقطه اي به جاي پاسداري از توحيد و حق و عدالت نگهبان يكي از طاغوتهاي دست نشانده شرق يا غرب مي باشند و افسران و سربازاني كه بايد سرباز اسلام و مجاهد في سبيل الله باشند سرباز افرادي مثل خود يا بدتر و كمتر از خود شده و از بولهوسي ها و كامرانيها و استبداد اين و آن پاسداري مي نمايند.

در اردن اين سربازان بدبخت و از اعتبار انساني و اسلامي افتاده نگهبان قدرت ملك حسين نوكر آمريكا هستند در عربستان به اصطلاح سعودي نگهبان رژيم منحط و منحرف از اسلام ملك خالد و در مصر پاسدار حكومت تحميلي و صهيونيسم خواه سادات و در يمن جنوبي نگهبان حكومت الحاد و دست نشانده شوروي و در ليبي پاسدار حكومت قذافي مستبد و طرفدار ملوك شرق در عراق نگهبان رژيم خونخوار و ضد انساني صدام و خلاصه در هر كجا (غير از ايران كه اميدواريم ارتشش در پرتو قوانين انقلاب به طور اسلامي بازسازي شود) اين سربازان كه ايده اسلامي ندارند يا اسير و فدائي مزدوران شوروي يا نوكران آمريكا هستند نظام واحد امامت همه را در يك خط و عمال حكومت خدا و هدف همه را خدا و جهاد همه را في سبيل الله قرار مي دهد. (1)

و مطلب ديگر كه از اين روايت استفاده مي شود نقش معرفت امام

ص: 80


1- به دوران طاغوت و پیش از انقلاب اشاره دارد.

زمان در سرنوشت انسان و عوالم بعد از اين دنياي او است كه اگر امام را نشناسد به مردن جاهليت خواهد مرد و به نظر ما نكته اي كه در اين روايت بسيار مهم است و بسياري از آن غفلت دارند اين است كه چگونه مردن در حال نشناختن امام مساوي است با مردن جاهليت اما با اين توضيحاتي كه ما داديم معلوم مي شود كه اين به واسطه ارتباط عقيده به نظام امامت با عقيده توحيد است نشناختن امام و نظامي كه بايد از آن تبعيت شود نشناختن حكومت خدا و قبول نظامات ديگران است.

قرآن مي فرمايد:

«الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور »(1)

خدا ولي و متصرف امور و صاحب اختيار مومنان است آنها را از تاريكيها (دوگانگيها و نظامات مشركانه و ولايت اين و آن) به سوي نور (به سوي حكومت خدا و هدايت خدا و قوانين خدا) خارج مي سازد

«والذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» (2)

آنانكه كافر شدند اولياء آنها (و رهبران و نظامات حاكم

ص: 81


1- سوره بقره، آیه 257 .
2- سوره بقره، آیه 257 .

بر آنها) طاغوت است آنها را از نور به سوي تاريكيها خارج مي نمايد.

از اينگونه آيات معلوم مي شود كه چرا مردن كسي كه امام زمان را نشناسد مردن جاهليت است چون نظام امامت نظام توحيد و ولايت خدا و خلافت از جانب خدا است و تسليم و تن در دادن به اطاعت از آن اطاعت از خدا است لذا آيه «و لا يشرك بعباده ربه احد» (1)

تفسير شده است به اينكه در ولايت و رهبري كسي را با امام زمان شريك قرار ندهد يعني در كنار او و مقابل او كسي را واجب الاطاعه نداند.

اينها معاني بلندي است كه بايد هر چه بيشتر و گسترده تر به ملت مسلمان و خصوص شيعه تفهيم شود تا ابعاد سازنده و انقلابي و انساني اسلام را درك كنند و از ذلت تواضع و پرستش در برابر مستكبران كوچك و بزرگ نجات يابند. بايد مسلمان رژيم اسلام را بشناسد و خود را فقط در برابر آن مسئول و متعهد بداند.

اين مسئله شناخت نظام و تابعيتي كه بايد شخص از آن داشته باشد در بين مسلمانان غير شيعه رسما از اهميت افتاده و لذا چنانكه گفتيم هر گوشه اي نظامي و هرجا حاكمي و سلطاني و اميري بر مردم تحميل

ص: 82


1- سوره کهف، آیه 110 .

شده و عملا صدها مليون مسلمان تسليم اين نظامها شده و بلكه بسياري اين نظامها را واجب الاطاعه و زمامداران آن را اولوالامر مي دانند و بدتر آنكه به همان رسوم كثيف آريا مهري سابق در آغاز كارهاي رسمي يا نامه هاي رسمي به جاي (بسم الله الرحمن الرحيم) كه شعار اسلام و شعار كساني است كه آزادي انسان را احساس مي كنند (بسم سموالامير) يا (بسم جلالة الملك) مي گويند و بيش از مشرق تا مغرب از اسلام عزيز و از كرامت انسانيت فاصله مي گيرند و در بين شيعيان نيز با اينكه مسئله امامت را از اول و عصر حضرت رسول صلي الله عليه و آله به مفهوم و محتواي اصيل و توحيدي آن شناخته و بعد از رحلت آن حضرت نيز از آن منحرف نشده و در تمام چهارده قرني كه تا امروز بر اسلام گذشته اين شيعه بود كه به اين اصل در بعد وسيع و عامش متمسك بوده است معذلك عملا به جنبه هاي منفي و مثبت آن چنانكه شايسته است بسياري توجه نداشته اند .

در جنبه منفي مثلا نفي حكومت هاي طاغوتي و نظامهاي غير شرعي حائز اهميت است كه بايد هميشه اين عقيده از اين جهت مورد استفاده باشد و در ابعاد مختلف مثل مبارزات منفي ادامه داشته باشد و در جنبه مثبت نيز بايد اقدامات و حركات لازم هميشه براي برقراري اين نظام انجام شود كه اگرچه برقرار شدن آن در سطح جهاني و در حد كامل و جامع آن موقوف به حصول شرايط و آمادگي جهان و ظهور امام زمان حضرت ولي عصر ارواحنا فداه است اما برقرار كردن آن در سطوح محدودتر بحسب شرايط و امكانات هر زمان

ص: 83

امكان پذير است و ولايت فقيه و نيابت عامه علماء و فقهاء آن را قابل عمل و بلكه عملي كرده است.

لذا مي بينيم تقريبا در تمام اعصار غيبت و قبل از آن حكومتهائي كه زمام امور مسلمين را به غصب و قهر به دست گرفتند و اعمال و روشهائي داشتند كه هرگز با دعوت اسلام و عدالت اسلام قابل تطبيق و تصحيح نبود از نظر شيعه حكومت ظلمه خوانده مي شد و از ياري و اعانت آنها جز در حدودي كه حفظ مصالح كلي و اساس اسلام و دفاع از هجوم و تسلط كفار بر آن توقف داشت خودداري مي كردند و شيعيان متعهد در امور خود به فقهاء عادل هر عصر رجوع مي كردند و حتي علاوه بر مالياتهاي رسمي كه به دولتهاي غاصب مي دادند وجوه شرعي خود را كه به آنها تعلق مي گرفت به فقهاء مي رساندند كه اگرچه در ظاهر تحت رژيم نظام حكومت جبار بودند تابعيت واقعي آنها تابعيت از نظام امامت بوده و هست.

اين از خصائص مذهب شيعه است كه در برابر حكومتهاي جائر و غير مشروع همواره موضع عدم قبول و همكاري نداشتن داشته است. واين است اثر عقيده توحيد و ايمان به صفات جلال و جمال خدا و اين است معني ظهور عقيده توحيد در برداشت و تلقي موحد از نظام سياست و حكومت و اين است معناي ارتباط و ابتناء نظام جامعه و عقيده به مهدويت بر توحيد و يكتاپرستي كه اصالتي از اين محكمتر و واقعي تر نيست و خلاصه آن مفاد اين دو آيه است :

ص: 84

«و ان احكم بينهم بما انزل الله و لا تتبع اهواءهم و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما انزل الله اليك فان تولوا فاعلم انما يريد الله ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و ان كثيرا من الناس لفاسقون افحكم الجاهلية يبغون و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون» (1)

ص: 85


1- سوره مائده، آیه 49 و 50 .

(1)

ص: 86


1- اشعار از نویسنده کتاب است.

اصالت مهدويت از جهت نقش آن در عمل و برقراري عدالت و به ثمر رساندن انقلاب اسلامی

در اينكه صدها ميليون مسلمان كه در جهان زندگي مي كنند تحت تاثير اسلام و نفوذ معنوي آن قرار دارند و اسلام بخشهاي مهمي از زندگي آنها را فرا گرفته است شكي نيست.

مسلمانان ايران و افغانستان و پاكستان و بنگلادش و اندونزي و هند و چين و تايلند و فيليپين و مالزي و تركيه و يوگسلاوي و قبرس و عراق و كويت و بحرين و عربستان و حضرموت و عمان و اردن و سوريا و لبنان و مصر و الجزاير و مراكش و يمن و تونس و تانزانيكا و ساحل عاج و اتيوپي و اريتره و سودان و ليبي و استراليا و آلباني و كشورهاي مسلمان نشين تحت سلطه شوروي و ديگر كشورهائي كه مسلمانان در آنها اكثريت دارند يا در اقليت مي باشند همه تحت نفوذ تعاليم اسلام قرار دارند و اگر چه جوامع آنها اسلامي خالص نيست و جاهليت در آنها ريشه كن نشده است اما عقيده به اسلام در آنها

ص: 87

اثر گذارده و بسياري از آثار جاهليت و عادات و رسوم غير اسلامي آنها را از ميان برده است.

اسلام در معاملاتشان در معاشراتشان در عباداتشان در ازدواجشان در همسرداري و فرزند داري در فرهنگشان و اخلاقشان و از تولد تا مرگ و دفن اموات اثر گذارده و نقش عملي اسلام در آنها ديده مي شود هر چند اسلام عامل و محرك و برانگيزنده منحصر بفرد آنها نيست و در وجود آنها و جامعه آنها به مقاصدش نرسيده و آنها را با خود و خود را با آنها متحد نساخته باشد اما اين مقدار هم قابل انكار نيست كه اسلام در وجود آنها و در رفتار و اعمالشان نقش دارد، و چنانكه برخي تبليغ مي كنند كه اسلام از اثر افتاده و نقشي ندارد يا نمي تواند نقشي در عمل و سازندگي فرد و جامعه داشته باشد نيست هنوز هم نفوذ اسلام در پيروانش فوق العاده است و مايه ي گسترش و فراگير شدن نفوذش در آن برجا است و از آن چيزي كاسته نشده است و آنچه پشت استعمار را مي لرزاند و از آن نگران است همين نفوذ اسلام است .

اگر ديده مي شود كه تاثير اسلام در عمل افراد و جامعه ها متفاوت است و شدت و ضعف دارد بايد توجه داشت كه اين تفاوتها كم و بيش هست و علل و عواملي در آن مداخله دارد و درجات عقيده ها و حالات معتقدان نيز موثر است بايد براي اينكه قلمرو نفوذ اسلام

ص: 88

بيشتر شود اين علل و عوامل را از ميان برد نه اينكه گمان كنيم زمان اينكه اسلام نقش عملي داشته باشد گذشته است يا نقش سازنده اسلام را با همه موانع و درگيريها در اين عصر و در چهارده قرن گذشته كم و ناچيز بگيريم اسلام هميشه موثر بوده و در زندگي تمام مسلمانان و بلكه بيگانگان نقش داشته است و اگر نقش نداشت از بين رفته بود. بنابراين سخني كه وابستگان و مزدوران شرق يا غرب مي زنند و سازندگي اسلام و نقش عملي آن را خصوص در رهبري جنبش ها و حركات آزادي بخش انكار مي كنند يك ياوه سرائي بيش نيست و انقلاب اسلامي ايران عليه استعمار آمريكا و مقاومت دليرانه مسلمانان افغانستان در برابر تجاوز وحشيانه شوروي نشان داد كه اسلام تا چه حد در بين پيروانش از نفوذ معنوي برخوردار است و نيروي بسيج كننده رهائي بخش آن چگونه مي تواند عليه مستكبران انقلاب كند فقط به نيروي ايمان و رهنمودهاي اسلام حكومت ستمگري كه خود را وارث دو هزار و پانصد سال استكبار و استبعاد مي شمرد و بر قدرت نظامي ابر قدرتهاي جهان تكيه داشت و خود به پيشرفته ترين و مدرن ترين سلاحهاي جنگي مجهز بود ساقط گرديد.

آري اسلام دين عمل است و در متجاوز از سيصد و بيست مورد در قرآن مجيد واژه ي عمل و مشتقات آن آورده شده است.

فقه وسيع اسلام و كتابهاي بزرگ كه فقهاء عاليقدر ما نوشته اند مثل جواهر كه اخيرا در چهل جلد تجديد طبع شده حكم عمل و ارشادات و تعاليم عملي است.

ص: 89

در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله هم اسلام در عمل همه و هر فرد نقش مطلق و مساوي نداشت فردي مانند علي عليه السلام ابرمرد اسلام و افرادي مانند شهداء بدر و احد و حمزه و جعفر و زيد بن حارثه و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار بودند كه نقش اسلام در عملشان ظاهر بود افرادي هم مانند منافقين بودند يا از اشخاصي بودند كه درجه ايمان مثل سلمان و ابوذر و مقداد را نداشتند.

معذلك نقش رهبري و حركت و كنترل كننده اسلام هميشه ادامه داشته و اكنون هم در پيروان اديان و مكتبها نقش اسلام از سايرين بيشتر است.

اين نفوذ معنوي اسلام و نقش سازنده و كنترل كننده ي نيرومندي كه دارد اين نويد را مي دهد كه اسلام روزي دين جهان شود كه اكنون در اين موضوع نمي خواهيم سخن را طولاني سازيم فقط مي خواهيم به اين تهمت كه برخي مي گويند اسلام و عقيده به مهدويت در عصر حاضر يا از مدتها قبل در عمل مسلمانان نقشي ندارد پاسخ بگوئيم.

بديهي است اين موضوع را كه نقش اسلام بايد كاملتر و كاملتر شود تا فراگير همه جهات و همه افراد گردد نيز تاييد مي كنيم و آن را رسالتي مي دانيم كه بر عهده فرد فرد مسلمانان خصوص علماء و نويسندگان و گويندگان و روشنفكران است.

اسلام هنوز و هميشه بايد نقش جهاني خود را ايفا نمايد تا به اهداف خود برسد و ما همه در انتظار عملكرد اسلام و آن روزي هستيم كه اسلام به

ص: 90

تمام هدفهايش برسد و بخشهاي مهمي از دستورات و برنامه هاي آن خصوص در رشته نظام و سياست و حكومت كه متروك و از محدوده عمل خارج شده عملي شود.

نقش مهدويت

از آنچه گفته شد معلوم شد كه مهدويت نيز مانند سائر عقايد اسلامي و با آنها نقش عملي خود را داشته، و اگر تاثير آن از سائر عقايد اسلامي بيشتر نبوده كمتر نمي باشد.

مهدويت نقش موجود اسلام را در عمل حفظ كرده و از اينكه بر مسلمانان ياس و نااميدي مسلط شود جلوگيري مي كند و ضامن بقاء نقش عملي اسلام است. اين نهاد اسلامي هميشه نقش بيشتر اسلام را در عمل خواهان بوده و مسلمانان را به پياده شدن نقش اساسي و كلي اسلام اميدوار ساخته و برخلاف آنان كه نقش اسلام را پايان يافته گرفته اند مهدويت آن را هم چنان در آغاز كار و در بين راه مي داند و اسلام را بيش از آنكه دين چهارده قرن پيش باشد دين امروز و دين آينده و قرنهاي بعد و چهارده ها قرن بعد هم اگر جهان ادامه يابد مي داند.

پس نقش عملي مهدويت در پاسداري از اسلام و نقش عملي موجود اسلام و گسترش و توسعه آن بسيار حساس و قابل توجه است واين انديشه و عقيده اي است كه مسلمان را از اينكه روز اسلام را تمام بداند و تسليم كفار و مكتبهاي الحاد و كفر شود يا جهان را از اسلام بي نياز بشمارد مصونيت مي بخشد.

ص: 91

عقيده مهدويت با ابعاد ممتاز و سازنده اي كه دارد سنگر روحي و عقيدتي مقاومت مسلمانان بوده و هست.

ايمان مسلمانان به اينكه اين دين بايد پيش برود و جهانگير شود، و دنيا را به زير پرچم توحيد درآورد آنها را در برابر امواج حوادث ثبات بخشيد و در مقابل دشمنان پايداري و استقامت داد و همانگونه كه مسلمانان صدر اسلام گوشه گيري و انزوا و ترك مداخله در امور را شعار خود نساختند و اين ايمان به آينده مشوق و محرك آنها به جهاد و تلاش بيشتر بود امروز و در عصر حاضر و در آينده نيز اين عقيده اين بركات را دارد كه توانست انقلابي مثل انقلاب اسلامي ايران را پي ريزي و رهبري نمايد.

اين عقيده به مهدويت محتوايش عقيده به بقاء اسلام است و اينكه اين دين مانند كوه و زمين و آسمان استوار است و در برابر حوادث پايدار.

اين عقيده محتوايش اين است كه آينده براي اين دين است آخرين ابرمرد كه خلاصه دودمان رسالت است مروج و زنده كننده آن است.

اين عقيده علاوه بر آنكه خود اصالت دارد به معتقدانش اصالت مي دهد و تلاش و كوشش و تعهد مي بخشد هرگز اين عقيده سبب سستي و تن از زيربار مسئوليت بيرون كشيدن نيست. اگر كسي اين عقيده را در ترك امر به معروف و نهي از منكر و تعهداتي كه در برابر خدا و پيغمبر و امام و امت دارد عذر و بهانه خود قرار دهد گمراه است هرگز نمي توان اين عقيده را به نقش منفي در عمل متهم

ص: 92

ساخت اگر عقيده به عدل و عقيده به نظام نقش منفي در عمل دارد يعني موجب ظلم و بي نظمي مي شود عقيده مهدويت نيز نقش منفي دارد مگر اينكه منكر هرگونه رابطه بين علت و معلول شويم كه با اين انكار تاثير و نقش منفي آن نيز سخني بي محتوي و غير منطقي مي باشد.

بالاخره ما هر چه مي انديشيم هيچ رابطه اي بين اين عقيده و ترك تكاليف و مسئوليتها نمي بينيم و از روز اول تا حال هم برداشت مسلمانان و شيعيان از اين عقيده نسخ موقت دين و تكاليف ديني نبوده است.

اين موضع گيريهاي شيعه و اين اشعار پر از شور و حماسه آنها، و اين انقلاباتي كه رهبران و علماء شيعه برپا كردند و مجاهدات آنها همه اين اتهام را رد مي كند.

به نظر من اصل اين تبليغ از ناحيه سه گروه است.

نخست: آنانكه به طور كلي با اسلام دشمني دارند و از هر راه بتوانند به هر يك از اصول و فروغ آن ضربه اي بزنند خودداري نمي نمايند.

ايشان كه اكثر عمال تبشير و مزدوران شرق يا غرب مي باشند در پي اين هستند كه از هر راه بتوانند در عقايد مسلمانان رخنه كرده و ذهن آنها را نسبت به مباني اسلامي مشوش و منحرف سازند.

دوم: كساني مي باشند كه به نقش بعض عقايد مثل خاتميت دين و مهدويت و محتواي آن كه آينده براي اين دين است پي برده

ص: 93

و مي دانند كه اين عقايد مسلمانها را در برخورد با تبليغات مسموم موضع مي دهد و مانند نقطه مرزي است كه فتح نقاط ديگر بدون فتح آن امكان پذير نيست لذا به اين نقطه ها حمله مي كنند تا بلكه عقايد را نسبت به آن متزلزل سازند و حمله به داخل را شروع كنند.

سوم : آنانكه موضع عقيده به مهدويت را در عقايد شيعه و نظام امامت و نقش ولايت و رهبري فقهاء را در عصر غيبت مي دانند و آن را با حكومتهاي طاغوتي و استبداد و رژيم هاي ديگر معارض مي بينند اين عقيده در تمام اعصار و ادوار شيعه را در موضع نفي و رد هر نظام غير شرعي قرار مي دهد.

بعد از اعلام جهاد مرجع بزرگ سيدمحمد مجاهد عليه حكومت روسيه و پس از واقعه گري بايدف كه به رهبري فقيه بزرگ تهران آقاميرزا مسيح صورت گرفت روسها در مقام تضعيف نفوذ عقيده به مهدويت برآمدند و دستگاه جاسوسي آنها در ايران و عراق به طور محرمانه مشغول كار شد و در ظاهر هم سلاطين قاجار مثل محمدشاه و دست نشانده هاي درباري خود را به توهين موضع علماء و جلوگيري از گسترش نفوذ روحانيت واداشتند كه قنسول خانه هاي روسيه در شهرهائي مثل اصفهان محل تحصن و تمركز مزدوران روسيه و كساني كه عليه روحانيت و نظام تشيع فعاليت داشتند بود و در عصر ناصرالدين شاه به تحريك سفارت روس جمعي از علماء مشهور و مبارز مثل مرحوم آقانجفي اصفهاني مكرر به طهران احضار يا تبعيد شدند.

ص: 94

و در ضمن از سوي روسيه قلمهاي مزدوري نيز بسيج شدند تا آنچه را حكومت وقت روس مي خواست با قلمهاي مسموم به مردم تزريق نمايند.

پس از واقعه تحريم تنباكو و شكست تاريخي استعمار انگليس با يك سطر ابلاغيه مرجع شيعه آيه الله ميرزاي شيرازي قدرت نفوذ عقيده به مهدويت و ولايت نواب عام حضرت مهدي عليه السلام عالم استعمار را سخت تكان داد و اين بار دولت مزور و حيله گر انگليس كه در نقشه كشي هاي ابليسي در آن عصر شهرت يافته بود وارد عمل شد، تا به هر نحو هست اين سد را بشكند و نفوذ علماء را از ميان بردارد و روحانيت و دين را از دنيا و سياست جدا سازد.

اين بار حملات و ضرباتي كه بر پيكر روحانيت وارد شد بر هر دژ ديگر و هر سازماني وارد شده بود آن را از ميان مي برد ولي هوشياري رهبران روحاني و آگاهي آنها و فداكاريهاي بي نظيري كه از آنها ظاهر شد و قوت عقيده مردم به مبدأ مهدويت باز هم نقشه هاي دشمنان را با اينكه به ظاهر موفقيتهاي بزرگ كسب كرده و تمام سازمانهاي دولتي و مطبوعات و رسانه هاي گروهي و وسايل تبليغي را تصرف كرده بودند نقش بر آب كرد و اين مسئله اعتراض به مبدأ مهدويت و بهانه نقش منفي آن و هم چنين متهم كردن اكثريت به برداشت منفي از انتظار، و حمله به مراسم جشن و چراغاني نيمه شعبان كه رضاخان مبتكر آن بود و با زور مي خواست آن را متروك سازد همه

ص: 95

از نتايج اين سياستهاي استعماري است كه حتي گاهي به عنوان دلسوزي طرح مي شود و افراد ناآگاه از حقايق جريانها نيز مي پذيرند و آن گفته ها را بازگو مي نمايند.

ما اميدواريم كه با هوشياري و آگاهي روزافزوني كه ملت مسلمان خصوص شيعيان ايران و ساير نقاط دارند اين گونه اشتباه كاريها نتواند به حريم نهادهاي عقيدتي ما نزديك شود چنانكه اميدواريم همگان مخصوصا علما و گويندگان و نويسندگان متعهد حقايق مسائل مذهبي را چنان شرح نمايند كه جاي هيچگونه برداشت غلط، و سوء تفسير باقي نماند و اين نهاد الهي عقيده به مهدويت در مسير اصلاح و انقلاب و ترقي و تعالي و قطع وابستگي به بيگانگان مورد استفاده قرار بگيرد. انشاء الله

و اجرنا دعوانا ان الحمدلله رب العالمين

9 شعبان المعظم 1400

لطف الله صافي گلپايگاني

ص: 96

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109